se7en_love
20th August 2011, 01:41 PM
گل سرخ و سفيد ابي نميشود محبت از دلم خارج نميشود
اهنگ غريب روزگارم غمي در انتهاي سينه دارم
تو عطر تازه ی ياسي ، بيا به خانه ي من تو دست نرم بهاري بيا به كاشانه ي من بهشت بي تو ، بي معناست كنار خلوت دل من و توايم و بهشتي است كنج خانه ي من سكوت خلوت آغـوش تو ، كرانه ي من
ميدوني فقط چندتا کار ديگه مونده تا انجامشون بدم ! اول اينکه ، تمام دسته گلاي نرگس پسر بچه سر چهار راه و بخرم ... بعدش يه سر به خاطرات گذشته بزنم ، اونوخ با آينه خدافظي کنم و، بيام پيشت ! بعد از اينکه گلارو بهت دادم، لبمو بذارم رو لبت و بميرم ! فقط همين
آسمون ابری شده ، ستاره خوابه نازنین لذت یکی شدن با تو سرابه نازنین دریا تو نگاه تو قشنگ و آبی تر میشه اما سهم من ازش فقط یه خوابه نازنین همیشه قسمت من ازت یه خوابه نازنین همیشه بودن تو برام سرابه نازنین لمس عشقم که خیال توی قلبت می دونم دیگه چشمات و نبند نگاتو ازم نگیر هر کسی بهونه می خواد واسه زنده بودنش تو بیا بهونه باش و توی ذهن من نمیر تو بهونهء قشنگِ زندگیمی نازنین تو یه شعر موندگاری توی قلبم نازنین تو شبای بی کسی مو حسرت و دلواپسی مو تو طلوع خستگی مو که ندیدی نازنین گریه های بی صدا مو نشنیدی نازنین بغض تلخ این سکوت رو نشکستی نازنین خواستم این ترانه رو پیش کش چشمات بکنم تو خودت خدای این ترانه هایی نازنین هیچ بهانه ای نبود واسه دوباره دیدنت تو بهونه ی همه بهانه هایی نازنین
دل به تو دادم که به من قلوه دهی نه که به من ساندویچ دلمه دهی دل به تو دادم که برام ناز کنی نه بری برای من جیگرکی باز کنی
چنان دوستت می دارم که اگر روزی فراق افتد تو سبر ازمن توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
الهي تو بميري من نميرم سر قبرت بيام پارتي بگيرم الهي كور بشه چشمت نبيني سر راه بيمارستان بميري الهي درد بي درمون بگيري وبا و انگل و طاعون بگيري
اي رفته از برم به دياران دور دست! با هر نگينِ اشك بچشم تر مني هر جا كه عشق هست و صفا هست و بوسه هست -در خاطر مني- پنداشتي كه رفتي و ياد گذشته مرد؟ آن عشق پايدار فراموش ميشود
باورکن ای ستاره درخشان شبهای تاریک تنهاییم وقتی نیستی گویا هوا بارانی است
خوب رويان جهان نيست رحمي در دلشان بايد از جان بگذرد هر كه شود عاشقشان انسان كه سرشتند ز گل پيكرشان سنگ اندر دلشان بود همان شد دلشان
در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام ای که گفتی عشق را به هجران درمان میکند کاش میگفتی که هجران را چه درمان میکند
اي دل اندر عاشقي تو نام نيكو ترك كن كه ابتداي عشق رسوايي و بدنامي است آن
ياران بخدا بي وفايي نكنيد از عاشق دلخسته جدايي نكنيد يا اينكه وفا كنيد تا آخر عمر يا از اول آشنايي نكنيد اگر صد سال بعد از مرگ من گر بشکافی قبر من خواهی شنید از قلب من دوستت دارم ای دوست من
عشقت از دل نمیرود بیرون عاقبت کار دل کشد به جنون
نمی گویم زندگی کارساده ایی است . نمی گویم همیشه خوشاینداست . اماباتمام مشکلاتی که برایمان پیش می آید.زندگی .... ازماانسانی بهترونیرومندترمیسازد. به یادداشته باش: درزمان آزردگی .رنج راازخود دورکن . درزمان خشم .خود را رهاساز. در ناکامی .برخودچیره شو. تامی توانی یارخودباش . می توانی بهترین دوست خودباشی . اما به هنگام آشفتگی مرا خبرکن . می کوشم بدانم چه وقت باید درکنارت باشم . اماگاهی ممکن نیست .پس توخبرم کن . عشق تنها هدیه ایی است که می توانم به توبدهم . وایثاریکی ازبزرگترین لذتهایی است که به ما ارزانی شده . من اینجایم هرزمان وهمیشه . تاهرآنچه دارم به توهدیه دهم
بزرگترين مشكلها براي بزرگترين ادمهاست
ای کاش میدونستی که بی تو زندگی برایم محال است
زندگی مانند جو یباری است که از دهکده غم می گذرد و به دریای مرگ می ریزد
ساقی بر کن به یاد چشم او جامی دگر تا بسوی عاشقم مستی زنم گامی دگر
ای که از کوچه معشوقه من می گذری به کون لغت کوچه بن بست است
غريبه غم مخور منم غريبم... روزگار غريبي ست نازنين ...عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد.....
همون لحظه ای که تو را دیدم به عشق تو دوچار شدم از کجا جلوم قرار گرفتی تورا دوست دارم خیلی زیاد زندگی برام تنها معنی نداره دور از تو نمی تونم زندگی کنم مثل تو کسی پیدا نمیشه تو را دوست دارم خیلی زیاد
زندگي نيست به جز حرف محبت به كسي ورنه هر خار و خسي زندگي كرده بسي زندگي بيشترش سوختن است درس آموختن است
اونيكه مدعي بود عاشقته تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت بي خبر رفت،بي خبر رفت وتو اين ويرانه ها رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
چنان دوستت می دارم که اگر روزی فراق افتد تو سبر ازمن توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دوستت دارمو دانم كه توي دشمن جانم ازاين كه بادشمن جانم شدهام دوست ندانم
اگر عشق نباشد *** زندگی معنا ندارد
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق عجب رسواگرو رسوایی ای عشق
کاش میشد عشق را ابراز کرد یا که عشق را با سحر اغاز کرد لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت
ای که گفتی عشق را درمان به هجران کردن است کاش میگفتی که هجران را چه درمان کردن است؟
عشق ان نیست که یک دل به یار دهی عشق ان هست که صد دل به یک یار دهی
عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.عشق به شکل پرواز پرندست عشق خواب یه آهوی رمندست.
یاد آن روز به خیر که در صفحه شطرنج دلت شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم
زندگی را دوست دارم نه در قفس عشق را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرین نفس دوستت دارم
دل میدم به دست غربت جایی که باشه محبت بی خیال هر چی تنهاست میدونم خدا اینجاست من تنها تو شب تو میزنم آروم رو گیتار میخوام از خدا بخونم قدر تنهایی بدونم.دیگه نای موندنم نیست نفسای خوندنم نیست دوست دارم امشب بمیرم تا که باز آروم بگیرم همه باز ترانه سازن نمیخوان با من بسازن منو شوق با حسرت دوست دارم برم تو غربت.کجا برم کجا برم ؟؟؟ جایی که آدم نباشه تنهایی خدا باهاشه این تمومه آرزومه که خدا پیشم بمونه.
من می دونم که دوستت دارم چه ترسی دارم از این دنیا آخه با جون دوستت دارم سارا
دوست دارم ديوونه دلم اينو خوب ميدونه يك روز به هم ميرسيم اين خط واين نشونه
بر سنگ مزارم بنویسد آفشفته دلی بود در این خلوت خاموش او زاده غم بود زه غمهای چهان گشته فراموش
روی گل نرگس با یک مداد قرمز برات نوشتم زندگی بی تو هرگز
نشنو از نی نی نوای بی نواست بشنو از دل دل حریم کبریاست نی چو سوزد طل خاکستر شود دل چوسوزد خانه دلبر شود
زندگي را دوست دارم در پناه نام دوست نام دوستي كه نگار نام اوست
اگر برای دنیا یکی باشی برای یکی دنیایی
دوستي با هركه كردم زد به قلبم خنجري عاشقي با هر كه كردم شد نصيب ديگري
عشق دروغ است منظور فقط به کام دل رسیدن است
بر دریچه قلبم نوشتم ورود ممنوع عشق امد و گفت بیسوادام
ميگي بارون رو دوست دارم، با چتر ميري زيرش. ميگي پرنده ها رو دوست دارم، توي قفس اسيرشون ميكني. ميگي گل رو دوست دارم، از شاخه ميچينيش. ميخواي نترسم وقتي ميگي دوستت دارم؟
به نام عشق می خواستم به بلندی نامت شعری بگویم تمام قافیه ها حقیر شدندن واژه ای همتای نامت رنگ حضور ندارد به نام نامی عشق نامیدمت جز تو قافیه ای برای عشق نیست
آنان که با بایداری عشق ورزیدهاند عاشقان حقیقی هستند
هرچه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد مثلا خواستم این بار که موقر باشم و به جای تو بگویم که شما بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد
تو را دوست دارم كمتر از خدايم و بيشتر از خودم چون به او نياز و به تو احتياج دارم
اگه بهترين غمخوارم نيستي بزرگترين غمم باش اگه بهترين دوستم نيستي بهترين دشمنم باش هر چه هستي باش فقط بهترين باش چون هميشه بهترين ها هستند كه در بهترين خاطرات ميمانند!!
يك دوست معمولي هيچگاه نمي تواند گريه تو را ببيند.
يك دوست واقعي شانه هايش از گريه تو تر مي شود.
دوست معمولي اسم كوچك والدين تو را نمي داند.
دوست واقعي شايد تلفن آنها را جايي داشته باشد.
دوست معمولي يك جعبه شكلات براي مهماني تو مي آ ورد.
دوست واقعي زودتر به كمك تو مي آيد و تا دير وقت براي تميز كردن ميماند.
دوست معمولي مي پندارد كه دوستي شما بعد از يك مرافعه تمام مي شود.
دوست واقعي مي داند كه بعد از يك مرافعه دوستي شما محكمتر مي شود.
دوست واقعي كسي است كه وقتي همه تو را ترك كرده اند با تو ميماند.
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
يه قاصدک خبرم داد كه آفتاب لب بوم نوشتم رو تن شب كه خوشبختي تموم
عشق یعنی دل سپردن به دریا عشق یعنی دیوانه شدن عشق یعنی دل بریدن آخرشم عشق یعنی زندگی
گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را از نازکی آزار رساند بدنش را
ادما از ادما زود سير ميشن ادما از عشق هم دلگير ميشن
الهی دشمنت را خسته بینم به قلبش خنجری تا دسته بینم سر شب آیم احوالش بپرسم سحر آیم مزارش بسته بینم
عشق ایستادن زیر باران وخیس شدن با هم نیست عشق آن است برای دیگری چتری برای ديگری باشی واو هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد
خدايا گر تو درد عاشقی را ميکشيدی تو هم زهر جدايی رو به تلخی ميچشيدی
اگر چون من به مرگ آرزوها ميرسيدی پشيمون ميشدی از اينکه عشق رو آفريدی
پشيمون ميشدی از اينکه عشق رو آفريدی
غريبى مى دهد آزارم امشب دوباره تشنه ديدارم امشب
فضاى چشمهايم باز ابرى است هواى از تو گفتن دارم امشب
كاش مـي شـد در كنـارت عاشـق و ديوانـه بـودن
بـا دل مســت و خرابـت همدل وهـم خانـه بـودن
كاش مـي شـد در خيالـم خـواب ورويـاي توديـدن
در دل شـب مسـت بــودن چشـم زيبـاي تـو ديـدن
كاش مـي شـد از نگاهـت پل بـه دنيـاي دلـت زد
مست چشمـان تـو بـود و بوسـه نـا غافلــت زد
اگر صد سال بعد از مرگ من گر بشکافی قبر من
خواهی شنید از قلب من دوستت دارم ای دوست من
دلم خوش بود از ان روزی که در شطرنج دلت شاه عشق بودم اما تو با ان رخ زیبایت ماتم کردی
اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم الهی الهی
تموم دنيا سر جاش فقط منو دوست داشته باش
عشق سرنوشت همه را می سازد جون عشق نباشد زندگی پوچ است
مرگ هر بوته سبز مرگ ما انسان هایت
:در دونیا دنبال سه چیز مرو
1-دنبال قطار
2-دنبال اتوبوس
3-دنبال دختر
چون پس از اولی دومی خواهد آمد
عشق یه چیزیست مثل کشک دمغ تموم زندگی پر از دروغ
جدای را من نکردم خدا کرد نمی دانم کدام ناکس دعاکرد
اگر بار گران بودیمو رفتیم اگر نا مهربان بودیمو رفتیم
در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشتي . الهي تنهاترين تنها كست در تنها ترين تنهاييت تنهاي تنهايت گذارد.
تنها كسي كه مرا درك مي كند يك روز زادگاه مرا ترك مي كند
سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم
به تو محتاجم به حس دستت به تو محتاجم به رنگ چشمات عشقو فریادم میگه اسیرم برس به دردم بی تو میمیرم
حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم
وقتی که میونه چشمات رقابتی نیست دیگه برای دل سپردن فرصتی نیست بزار عاشق ترین مردم بدونن بین منو دستای گرمت نصبتی نیست
تا انتهای ماجرا هم پی نبردم از مشرق چشم تو منو قسمتی نیست
گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست
به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد
عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم
امروز ديدمت خسته بودي
اگه اشتباه نكنم دل شكسته بودي
ديگه دوستم نداري مي دونم حتما به ديگري دل بسته بودي
يكي را دوست ميدارم ولي افسوس او هرگز نمي داند
به هر کس دل سبردم بی وفا شد نمک خوردو نمکدان زیر با شد
به قلبم خون فتادو خنجر انداخت از ان وقتی که این دل مبتلا شد
به من گفتا برو گم شو ز بیشم از این گفتار قلبم بینوا شد
به او گفتم چه دیدی نازنینم ز من اینگونه قلبت بی صفا شد
بگفتا هیچ اما بار دیگر
نگاهم با نگاهی اشنا شد
به او گفتم چه دیدی از نگاهش که حرمت نگاهم زیر با شد
بگفتا هیچ اما بول و ثروت به همراه نگاهش مال ماشد
ز گفتارش چو خونین گشت قلبم زمان از اه من بی سر صدا شد
به روی گونه هایم اشک لغزید تمام اسمان بر ماجرا شد
به اشکم خنده امد بر لبانش بگفتا ای دنی دل بی وفا شد
هر وقت بارون اومد دستتو مشت کن بگیر زیر بارون
هر چند تا قطره جمع کردی همون قدر منو دوست داری
هر چند تا که نتونستی جمع کنی همون قدر دوست دارم
عشق پلی است برای وصل به دلدار عشق سکوی پرواز دو کبوتر است
دو کبوتر عاشق که بتوانند با هم زندگی را بسازند و از بودن با هم احساس خوشبختی کنند.
به امید روزی که همه به محبوب خود برسند.
عشق یعنی مهربان بودن همیشه عشق یعنی صاف و ساده مثل شیشه
من به تو هرگز نگفتم با تو بودن آرزومه حرفهای بود توی قلبم من نگفتم نتونستم .
قلب من به قلب تو خورده گره نكنه ناز كني باز كني اين دو گره
دیریست که از خانه خرابان جهانم بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو اواره ترینم هر چند که تا منزل تو فاصلهای نیست
در میان ماه رویان ماه روی من تویی گر نترسم از خدا گویم خدای من تویی
بی جهت نیست که درکنج دلم جای داری خوشکلی بانمکی دوچشم زیبا داری
امشب
خواب به چشم من راه نمی برد!
مهتاب دیگر سروربخش شب های انتظارم نیست.
بی قرارو دلخسته ام
زیرا که معبود را نمی یابم
همه دیوانه ام می پندارند
آری دیوانه ام!
و فقط تو می دانی که از چه رو دیوانه ام...
تقدیم به یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست .
تو بهانه ای قشنگی که همیشه زنده باشم
به هوای دیدن تو پر شعر تازه باشم همه شب به خاطر تو
لب پنجره نشستم که تو را ببینم اما
ز فراق تو شکستم شب و روز من تو بودی
گل همیشه بهارم دلم از تو جان گرفته
به خدا در انتظارم همه جاده های دل را
پر عطر یاس کردم که تو از سفر بیائی
به تو التماس کردم نظری به این گدا کن
که به غصه ات دچار است گل پونه تو کجائی ؟
که پریسا بیقرار است .
نوشتم روی دیوار زمانه که من عاشق شدم با یک نشانه کشیدم دور نامت خط خالی که من عاشق شدم تو بیخیالی
تاتو را ديدم ندادم دل بکس عاشقم کردي به فريادم برس
بی تو در خلوت شب همه شب بیدارم اه ای خفته که من چشم براهت دارم خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید چه کنم از اندوه نگاهی عسلی سرشارم
تو را مانند دنیا دوست دارم چو عطر پاک گلها دوست دارم منم چون ماهی افتاده بر خاک تو را مانند دریا دوست دارم
بخند ای غنچه گلزار هستی که من خندیدنت را دوست دارم
تو را تنهای تنها دوست دارم تقدیم به تنها امیدم برای زندگی
به یاد دارم شبی او به من گفت :
بیا تا ابد عاشق بمانیم و با هم خانه عشقی بسازیم
ستونش از وفا سقفش همه مهر بیا با دست یکدیگر بسازیم
عشق را در چهره من بنگر چهره بر افروخته ام را ببين عشق را حس كن به صداي نفسهاي من گوش كن و بشنو ترانه عشق را
صدای تیشه ی فرهاد کو ؟ که برای آینه ات شرح دهد راز دل شکستن را
نیامدی و آن وقت بیکسیم در چشمهایم می رقصد و می بارید
كاشكي هميشه پيشت بودم ميشد فراموشت كنم
چشات دیگه از من خسته سیره اما هنوز چشای من اسیره
فقط بدون که این دل شکسته منتظره بگی واست بمیره
کشتی قلب مرا موج نگاه تو شکست
گر صبر کنم تو هم مرا خواهی شکست
ای جوان اگر عاشق نشدی برو خودت را بکش
این است رسم جوانی
ديگه اين پنجره از ديدن من خسته شده انگاري کتاب عشق من و تو ديگه بسته شده
کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک غم ديگه بسه نازنين هرکي نمونده به درک
خورشيد تابانم تويي عشق پريشانم تويي
آبي آسمانم تويي رنگ بي پايانم تويي
همدم تنهايي من ياد و غمخوارم تويي
يار هميشگي من عشق و دنيايم تويي
گر نباشي من نيستم چون که هستي ام تويي
ازخدابرگشتگان راكارچندان سخت نيست سخت كارمابودكزماخدابرگشته است
عمريست زمانه درعذاب من وتوست گرماي زمين ازالتهاب من و توست
آن قصه كه كهنگي ندارد هرگز سوگند به عشق انتخاب من و توست
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است چاره كن درد كسى كز همه ناچارتر استمن بدين طالع برگشته چه خواهم کردن كه ز مژگان سياه تو نگون سارتر است گر تواش وعده ديدار ندادى امشب پس چرا ديده من از همه بيدارتر است؟هر گرفتار كه در بند تو می نالد زار مى برد حسرت صيدى كه گرفتارتر استعقل پرسيد كه دشوارتر از مردن چيست عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
نرو تو هم مثل من نمي توني دووم بياري نرو تو هم مثل من تو غصه كم مياري نرو تو هم مي پوسي ميميري بي من نرو تو هم طاعون غم مي گيري بي من نرو اه نرو نروتو كه مي دوني من بي تو توبي من يعني حسرت تو كه مي دوني بي جواب مي مونه عشق وعادت
تو كه مي دوني كم مي شم تو كه مي دوني كم مي شي تو كه مي دوني هم اغوش غم مي شي نرو اه نرو نرو
اما بعضي موقع انسان از چيزاي فرار مي كنه كه به خاطر ديگرا ن واسايش اونهاست
چشم پوشيدن از عشق از زندگي و...... اما چه سود همينهايي رو كه دوستشان داري يه روز تنهايت مي گذارند ومي روند
نمي شود از كسي گلايه كرد بايد شكر گذار خداوند بود كه مي توانم روي پاي خود بياستي
نمي زارم غصه بياد خرئ و خرابت ببره از عشق بوانه مي گم تا خوابت ببره
ز يکي بود يکي نبود قصه ميگم اما چه سود پروانه ها پروانگي از يادشون ميره چه زود
بی تو میشه زنده بود نمیشه زندگی کرد
ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام خسته دل از هر که هر جا شدی من با توام گر به کنج بی کسی آمیخته ای با درد خویش دلگران از مردم دنیا شدی من با توام
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
اگه عاشق شدن يارب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است
به امید نگاهت ایستادن
به رویای شانه هایت سر نهادن
گونه های زیبایت را بوسه دادن
مرا خوش تر از این آرزویی است
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم
رقص آوار در تكلم من من صدا مي زنم تو را در باد مقصدم واحه فراموشي مي روم چون ترانه اي در باد
بيا اي عشق روشن كن چراغ زندگي در من كه بي تو جسم بي جاني نماند از من
آيينه اي برابر آيينه ات مي گذارم تا از تو ابديتي بسازم
از تقسيم ناعادلانه عشق سهم من نگاهي بود كه از لابه لاي در هر روز به بهانه اي مي تراويد
وقتی پاييز میميره، خاطرههام جون میگيره اين تن خسـته من، از تـن تو خون می گيره
زير اين سقف قشنــگ آدمــهای رنگارنــگ همگــــی جفتن با هم اما با دلــی تنــگ به خدا عاشــــقتم
به خدا عاشـــــقتم چه تو خوابم چه بيدار، به خدا عاشقتم
وقتی كه پرنده ها از اين ديار خسته می شن ميرن بهشهر عاشقا،عاشق و دلبسته میشن وقتی كه شاپركـــها پراشــــونو بــاز می كنــــن خاطرهها زنده میشن، من با تو آغاز میكنم
به خدا عاشـــــــقتم ، به خدا عاشــــــــقتم چه تو خوابم چه بيدار، به خدا عاشـــقتم
جای دسته گلی كه فردا بر قبرم نصار می كنی امروز با شاخه گلی كوچك يادم كن
به جای سيل اشكی كه فردا بر مزارم می ريزی امروز با تبسمی شاد يادم كن
هرگاه طلوع خورشيد از مغرب به مشرق را ديدي هرگاه پرواز ماهيان را ديدي
هرگاه شناي كبوتران را ديدي
هرگاه وفاي آدميان را ديدي
آنگاه بدان كه فراموشت كردم
چشم خود را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: چشم من همچون ابر مثل ابري انبوه آنقدر ميباريد تا جهان خانه ي ظلمت مي شد
لب خود را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: لب من چون گل پژمرده ي باغي مي شد و لب از بوسه تهي
هستيم را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: كوچه ها قصه ي سرد،خانه ها لانه ي زرد،چشمه ها خاكي و خشك ودر انديشه ي بيهودگيم ناگهان ميمردم
( تقديم به تنها عشق زندگيم)
در ميان همه گل گشتم و عاشق نشدم تو كه بودي كه تو را ديدم و ديوانه شدم
وقتی گریه می کنم تو را در میان اشکهایم می بینم ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند
: عشق همان است كه .ثروتمندان به دنبال آن،فقرا به آن نيازمند و انسانهاي مهربان از آن بهره مند هستند
هر وقت دلم برات تنگ ميشه ميرم پشت ابرها و گريه ميكنم پس هر وقت بارون مياد بدون دلم برات تنگ شده
:می گویند شیشه ها احساس ندارند ! ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم
... دوستت دارم آرام گریست
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جریان دارد
رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد
قلب را دوست دارم چون جایگاه توست
تو عشق من هستی تمام افکارم را درک می کنی کارهایم را درک می کنی
تو همانی که زندگیم را به دستانش می سپارم
تو همانی که می خواهم همیشه در کنار او باشم
تو عشق من هستی
پس از دیدار تو همواره شادمان بوده ام ولی دائم در نگرانی نگران اینکه شاید از من ناامید شوی
نگران اینکه دوستیمان به پایان برسد
نگران اینکه از بودن با من شاد نباشی
نگران اینکه شاید برای تو اتفاقی بیفتد
عاشق تو شده ام و شاید نگرانی فراوان من بخاطر عشق من به توست
... عشق یعنی
درک یکدیگر
شنیدن حرف یکدیگر
پشتیبانی از یکدیگر
و شاد بودن در کنار یکدیگر است
... عشق یعنی
دوری جستن از آزردن دیگری
دوری جستن از شکل دلخواه خود دادن به او
دوری جستن از تسلط بر او
و دوری جستن از فریب دادن اوست
... عشق یعنی
بهترین احساس
اشتیاقی عالمگیر
نیرویی بس عظیم
شوری شگفت انگیز است
حسین در این دنیا همه می خواهند عاشق باشند عشق احساسی نیست که بتوان آن را ساده انگاشت عشق احساسی است که باید آن را گرامی داشت به باور آورد و از آن مراقبت کرد
عشق دلیل زندگی است
ای خدا این وصل را هجران مکن سر خوشان عشق را نالان مکن در جهان نیست ز هجران تخل تر هر چه خواهی کن ولی این سان مکن
لا لا لا لا نخواب سودی نداره همون بهتر که بشماری ستاره همون بهتر که چشمات وا بمونه که ماه غصه ش نشه تنها بیداره
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم
اهنگ غريب روزگارم غمي در انتهاي سينه دارم
تو عطر تازه ی ياسي ، بيا به خانه ي من تو دست نرم بهاري بيا به كاشانه ي من بهشت بي تو ، بي معناست كنار خلوت دل من و توايم و بهشتي است كنج خانه ي من سكوت خلوت آغـوش تو ، كرانه ي من
ميدوني فقط چندتا کار ديگه مونده تا انجامشون بدم ! اول اينکه ، تمام دسته گلاي نرگس پسر بچه سر چهار راه و بخرم ... بعدش يه سر به خاطرات گذشته بزنم ، اونوخ با آينه خدافظي کنم و، بيام پيشت ! بعد از اينکه گلارو بهت دادم، لبمو بذارم رو لبت و بميرم ! فقط همين
آسمون ابری شده ، ستاره خوابه نازنین لذت یکی شدن با تو سرابه نازنین دریا تو نگاه تو قشنگ و آبی تر میشه اما سهم من ازش فقط یه خوابه نازنین همیشه قسمت من ازت یه خوابه نازنین همیشه بودن تو برام سرابه نازنین لمس عشقم که خیال توی قلبت می دونم دیگه چشمات و نبند نگاتو ازم نگیر هر کسی بهونه می خواد واسه زنده بودنش تو بیا بهونه باش و توی ذهن من نمیر تو بهونهء قشنگِ زندگیمی نازنین تو یه شعر موندگاری توی قلبم نازنین تو شبای بی کسی مو حسرت و دلواپسی مو تو طلوع خستگی مو که ندیدی نازنین گریه های بی صدا مو نشنیدی نازنین بغض تلخ این سکوت رو نشکستی نازنین خواستم این ترانه رو پیش کش چشمات بکنم تو خودت خدای این ترانه هایی نازنین هیچ بهانه ای نبود واسه دوباره دیدنت تو بهونه ی همه بهانه هایی نازنین
دل به تو دادم که به من قلوه دهی نه که به من ساندویچ دلمه دهی دل به تو دادم که برام ناز کنی نه بری برای من جیگرکی باز کنی
چنان دوستت می دارم که اگر روزی فراق افتد تو سبر ازمن توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
الهي تو بميري من نميرم سر قبرت بيام پارتي بگيرم الهي كور بشه چشمت نبيني سر راه بيمارستان بميري الهي درد بي درمون بگيري وبا و انگل و طاعون بگيري
اي رفته از برم به دياران دور دست! با هر نگينِ اشك بچشم تر مني هر جا كه عشق هست و صفا هست و بوسه هست -در خاطر مني- پنداشتي كه رفتي و ياد گذشته مرد؟ آن عشق پايدار فراموش ميشود
باورکن ای ستاره درخشان شبهای تاریک تنهاییم وقتی نیستی گویا هوا بارانی است
خوب رويان جهان نيست رحمي در دلشان بايد از جان بگذرد هر كه شود عاشقشان انسان كه سرشتند ز گل پيكرشان سنگ اندر دلشان بود همان شد دلشان
در شبان غم تنهایی خویش عابد چشم سخنگوی توام ای که گفتی عشق را به هجران درمان میکند کاش میگفتی که هجران را چه درمان میکند
اي دل اندر عاشقي تو نام نيكو ترك كن كه ابتداي عشق رسوايي و بدنامي است آن
ياران بخدا بي وفايي نكنيد از عاشق دلخسته جدايي نكنيد يا اينكه وفا كنيد تا آخر عمر يا از اول آشنايي نكنيد اگر صد سال بعد از مرگ من گر بشکافی قبر من خواهی شنید از قلب من دوستت دارم ای دوست من
عشقت از دل نمیرود بیرون عاقبت کار دل کشد به جنون
نمی گویم زندگی کارساده ایی است . نمی گویم همیشه خوشاینداست . اماباتمام مشکلاتی که برایمان پیش می آید.زندگی .... ازماانسانی بهترونیرومندترمیسازد. به یادداشته باش: درزمان آزردگی .رنج راازخود دورکن . درزمان خشم .خود را رهاساز. در ناکامی .برخودچیره شو. تامی توانی یارخودباش . می توانی بهترین دوست خودباشی . اما به هنگام آشفتگی مرا خبرکن . می کوشم بدانم چه وقت باید درکنارت باشم . اماگاهی ممکن نیست .پس توخبرم کن . عشق تنها هدیه ایی است که می توانم به توبدهم . وایثاریکی ازبزرگترین لذتهایی است که به ما ارزانی شده . من اینجایم هرزمان وهمیشه . تاهرآنچه دارم به توهدیه دهم
بزرگترين مشكلها براي بزرگترين ادمهاست
ای کاش میدونستی که بی تو زندگی برایم محال است
زندگی مانند جو یباری است که از دهکده غم می گذرد و به دریای مرگ می ریزد
ساقی بر کن به یاد چشم او جامی دگر تا بسوی عاشقم مستی زنم گامی دگر
ای که از کوچه معشوقه من می گذری به کون لغت کوچه بن بست است
غريبه غم مخور منم غريبم... روزگار غريبي ست نازنين ...عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد.....
همون لحظه ای که تو را دیدم به عشق تو دوچار شدم از کجا جلوم قرار گرفتی تورا دوست دارم خیلی زیاد زندگی برام تنها معنی نداره دور از تو نمی تونم زندگی کنم مثل تو کسی پیدا نمیشه تو را دوست دارم خیلی زیاد
زندگي نيست به جز حرف محبت به كسي ورنه هر خار و خسي زندگي كرده بسي زندگي بيشترش سوختن است درس آموختن است
اونيكه مدعي بود عاشقته تو رو تو فاصله ها تنها گذاشت بي خبر رفت،بي خبر رفت وتو اين ويرانه ها رد پاشم واسه چشمات جا نذاشت
چنان دوستت می دارم که اگر روزی فراق افتد تو سبر ازمن توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دوستت دارمو دانم كه توي دشمن جانم ازاين كه بادشمن جانم شدهام دوست ندانم
اگر عشق نباشد *** زندگی معنا ندارد
نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق عجب رسواگرو رسوایی ای عشق
کاش میشد عشق را ابراز کرد یا که عشق را با سحر اغاز کرد لحظه به لحظه دم به دم ساعت به ساعت خواهمت گر خوشم یا نا خوشم در هر دو حالت خواهمت
ای که گفتی عشق را درمان به هجران کردن است کاش میگفتی که هجران را چه درمان کردن است؟
عشق ان نیست که یک دل به یار دهی عشق ان هست که صد دل به یک یار دهی
عشق صدای فاصله هاست صدای فاصله هایی که غرق ابهامند.عشق به شکل پرواز پرندست عشق خواب یه آهوی رمندست.
یاد آن روز به خیر که در صفحه شطرنج دلت شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم
زندگی را دوست دارم نه در قفس عشق را دوست دارم نه در هوس تو را دوست دارم تا آخرین نفس دوستت دارم
دل میدم به دست غربت جایی که باشه محبت بی خیال هر چی تنهاست میدونم خدا اینجاست من تنها تو شب تو میزنم آروم رو گیتار میخوام از خدا بخونم قدر تنهایی بدونم.دیگه نای موندنم نیست نفسای خوندنم نیست دوست دارم امشب بمیرم تا که باز آروم بگیرم همه باز ترانه سازن نمیخوان با من بسازن منو شوق با حسرت دوست دارم برم تو غربت.کجا برم کجا برم ؟؟؟ جایی که آدم نباشه تنهایی خدا باهاشه این تمومه آرزومه که خدا پیشم بمونه.
من می دونم که دوستت دارم چه ترسی دارم از این دنیا آخه با جون دوستت دارم سارا
دوست دارم ديوونه دلم اينو خوب ميدونه يك روز به هم ميرسيم اين خط واين نشونه
بر سنگ مزارم بنویسد آفشفته دلی بود در این خلوت خاموش او زاده غم بود زه غمهای چهان گشته فراموش
روی گل نرگس با یک مداد قرمز برات نوشتم زندگی بی تو هرگز
نشنو از نی نی نوای بی نواست بشنو از دل دل حریم کبریاست نی چو سوزد طل خاکستر شود دل چوسوزد خانه دلبر شود
زندگي را دوست دارم در پناه نام دوست نام دوستي كه نگار نام اوست
اگر برای دنیا یکی باشی برای یکی دنیایی
دوستي با هركه كردم زد به قلبم خنجري عاشقي با هر كه كردم شد نصيب ديگري
عشق دروغ است منظور فقط به کام دل رسیدن است
بر دریچه قلبم نوشتم ورود ممنوع عشق امد و گفت بیسوادام
ميگي بارون رو دوست دارم، با چتر ميري زيرش. ميگي پرنده ها رو دوست دارم، توي قفس اسيرشون ميكني. ميگي گل رو دوست دارم، از شاخه ميچينيش. ميخواي نترسم وقتي ميگي دوستت دارم؟
به نام عشق می خواستم به بلندی نامت شعری بگویم تمام قافیه ها حقیر شدندن واژه ای همتای نامت رنگ حضور ندارد به نام نامی عشق نامیدمت جز تو قافیه ای برای عشق نیست
آنان که با بایداری عشق ورزیدهاند عاشقان حقیقی هستند
هرچه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد مثلا خواستم این بار که موقر باشم و به جای تو بگویم که شما بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد
تو را دوست دارم كمتر از خدايم و بيشتر از خودم چون به او نياز و به تو احتياج دارم
اگه بهترين غمخوارم نيستي بزرگترين غمم باش اگه بهترين دوستم نيستي بهترين دشمنم باش هر چه هستي باش فقط بهترين باش چون هميشه بهترين ها هستند كه در بهترين خاطرات ميمانند!!
يك دوست معمولي هيچگاه نمي تواند گريه تو را ببيند.
يك دوست واقعي شانه هايش از گريه تو تر مي شود.
دوست معمولي اسم كوچك والدين تو را نمي داند.
دوست واقعي شايد تلفن آنها را جايي داشته باشد.
دوست معمولي يك جعبه شكلات براي مهماني تو مي آ ورد.
دوست واقعي زودتر به كمك تو مي آيد و تا دير وقت براي تميز كردن ميماند.
دوست معمولي مي پندارد كه دوستي شما بعد از يك مرافعه تمام مي شود.
دوست واقعي مي داند كه بعد از يك مرافعه دوستي شما محكمتر مي شود.
دوست واقعي كسي است كه وقتي همه تو را ترك كرده اند با تو ميماند.
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
يه قاصدک خبرم داد كه آفتاب لب بوم نوشتم رو تن شب كه خوشبختي تموم
عشق یعنی دل سپردن به دریا عشق یعنی دیوانه شدن عشق یعنی دل بریدن آخرشم عشق یعنی زندگی
گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را از نازکی آزار رساند بدنش را
ادما از ادما زود سير ميشن ادما از عشق هم دلگير ميشن
الهی دشمنت را خسته بینم به قلبش خنجری تا دسته بینم سر شب آیم احوالش بپرسم سحر آیم مزارش بسته بینم
عشق ایستادن زیر باران وخیس شدن با هم نیست عشق آن است برای دیگری چتری برای ديگری باشی واو هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد
خدايا گر تو درد عاشقی را ميکشيدی تو هم زهر جدايی رو به تلخی ميچشيدی
اگر چون من به مرگ آرزوها ميرسيدی پشيمون ميشدی از اينکه عشق رو آفريدی
پشيمون ميشدی از اينکه عشق رو آفريدی
غريبى مى دهد آزارم امشب دوباره تشنه ديدارم امشب
فضاى چشمهايم باز ابرى است هواى از تو گفتن دارم امشب
كاش مـي شـد در كنـارت عاشـق و ديوانـه بـودن
بـا دل مســت و خرابـت همدل وهـم خانـه بـودن
كاش مـي شـد در خيالـم خـواب ورويـاي توديـدن
در دل شـب مسـت بــودن چشـم زيبـاي تـو ديـدن
كاش مـي شـد از نگاهـت پل بـه دنيـاي دلـت زد
مست چشمـان تـو بـود و بوسـه نـا غافلــت زد
اگر صد سال بعد از مرگ من گر بشکافی قبر من
خواهی شنید از قلب من دوستت دارم ای دوست من
دلم خوش بود از ان روزی که در شطرنج دلت شاه عشق بودم اما تو با ان رخ زیبایت ماتم کردی
اگر عشق باشد گناهی الهی سراپا گناهم الهی الهی
تموم دنيا سر جاش فقط منو دوست داشته باش
عشق سرنوشت همه را می سازد جون عشق نباشد زندگی پوچ است
مرگ هر بوته سبز مرگ ما انسان هایت
:در دونیا دنبال سه چیز مرو
1-دنبال قطار
2-دنبال اتوبوس
3-دنبال دختر
چون پس از اولی دومی خواهد آمد
عشق یه چیزیست مثل کشک دمغ تموم زندگی پر از دروغ
جدای را من نکردم خدا کرد نمی دانم کدام ناکس دعاکرد
اگر بار گران بودیمو رفتیم اگر نا مهربان بودیمو رفتیم
در تنهاترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشتي . الهي تنهاترين تنها كست در تنها ترين تنهاييت تنهاي تنهايت گذارد.
تنها كسي كه مرا درك مي كند يك روز زادگاه مرا ترك مي كند
سرگرمی تو شده بازی با این دل غمگین و خستم یادت نمیاد اون همه قول و قرارایی که با تو بستم
به تو محتاجم به حس دستت به تو محتاجم به رنگ چشمات عشقو فریادم میگه اسیرم برس به دردم بی تو میمیرم
حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم
وقتی که میونه چشمات رقابتی نیست دیگه برای دل سپردن فرصتی نیست بزار عاشق ترین مردم بدونن بین منو دستای گرمت نصبتی نیست
تا انتهای ماجرا هم پی نبردم از مشرق چشم تو منو قسمتی نیست
گریه هایم بی صداست عشق من بی انتهاست
به چشمانت بیاموز که هر کسی ارزش دیدن ندارد
عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم گر چه در خود شکستیم صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروبایی نکنیم
امروز ديدمت خسته بودي
اگه اشتباه نكنم دل شكسته بودي
ديگه دوستم نداري مي دونم حتما به ديگري دل بسته بودي
يكي را دوست ميدارم ولي افسوس او هرگز نمي داند
به هر کس دل سبردم بی وفا شد نمک خوردو نمکدان زیر با شد
به قلبم خون فتادو خنجر انداخت از ان وقتی که این دل مبتلا شد
به من گفتا برو گم شو ز بیشم از این گفتار قلبم بینوا شد
به او گفتم چه دیدی نازنینم ز من اینگونه قلبت بی صفا شد
بگفتا هیچ اما بار دیگر
نگاهم با نگاهی اشنا شد
به او گفتم چه دیدی از نگاهش که حرمت نگاهم زیر با شد
بگفتا هیچ اما بول و ثروت به همراه نگاهش مال ماشد
ز گفتارش چو خونین گشت قلبم زمان از اه من بی سر صدا شد
به روی گونه هایم اشک لغزید تمام اسمان بر ماجرا شد
به اشکم خنده امد بر لبانش بگفتا ای دنی دل بی وفا شد
هر وقت بارون اومد دستتو مشت کن بگیر زیر بارون
هر چند تا قطره جمع کردی همون قدر منو دوست داری
هر چند تا که نتونستی جمع کنی همون قدر دوست دارم
عشق پلی است برای وصل به دلدار عشق سکوی پرواز دو کبوتر است
دو کبوتر عاشق که بتوانند با هم زندگی را بسازند و از بودن با هم احساس خوشبختی کنند.
به امید روزی که همه به محبوب خود برسند.
عشق یعنی مهربان بودن همیشه عشق یعنی صاف و ساده مثل شیشه
من به تو هرگز نگفتم با تو بودن آرزومه حرفهای بود توی قلبم من نگفتم نتونستم .
قلب من به قلب تو خورده گره نكنه ناز كني باز كني اين دو گره
دیریست که از خانه خرابان جهانم بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست
در حسرت دیدار تو اواره ترینم هر چند که تا منزل تو فاصلهای نیست
در میان ماه رویان ماه روی من تویی گر نترسم از خدا گویم خدای من تویی
بی جهت نیست که درکنج دلم جای داری خوشکلی بانمکی دوچشم زیبا داری
امشب
خواب به چشم من راه نمی برد!
مهتاب دیگر سروربخش شب های انتظارم نیست.
بی قرارو دلخسته ام
زیرا که معبود را نمی یابم
همه دیوانه ام می پندارند
آری دیوانه ام!
و فقط تو می دانی که از چه رو دیوانه ام...
تقدیم به یار سفر کرده که صد قافله دل همره اوست .
تو بهانه ای قشنگی که همیشه زنده باشم
به هوای دیدن تو پر شعر تازه باشم همه شب به خاطر تو
لب پنجره نشستم که تو را ببینم اما
ز فراق تو شکستم شب و روز من تو بودی
گل همیشه بهارم دلم از تو جان گرفته
به خدا در انتظارم همه جاده های دل را
پر عطر یاس کردم که تو از سفر بیائی
به تو التماس کردم نظری به این گدا کن
که به غصه ات دچار است گل پونه تو کجائی ؟
که پریسا بیقرار است .
نوشتم روی دیوار زمانه که من عاشق شدم با یک نشانه کشیدم دور نامت خط خالی که من عاشق شدم تو بیخیالی
تاتو را ديدم ندادم دل بکس عاشقم کردي به فريادم برس
بی تو در خلوت شب همه شب بیدارم اه ای خفته که من چشم براهت دارم خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید چه کنم از اندوه نگاهی عسلی سرشارم
تو را مانند دنیا دوست دارم چو عطر پاک گلها دوست دارم منم چون ماهی افتاده بر خاک تو را مانند دریا دوست دارم
بخند ای غنچه گلزار هستی که من خندیدنت را دوست دارم
تو را تنهای تنها دوست دارم تقدیم به تنها امیدم برای زندگی
به یاد دارم شبی او به من گفت :
بیا تا ابد عاشق بمانیم و با هم خانه عشقی بسازیم
ستونش از وفا سقفش همه مهر بیا با دست یکدیگر بسازیم
عشق را در چهره من بنگر چهره بر افروخته ام را ببين عشق را حس كن به صداي نفسهاي من گوش كن و بشنو ترانه عشق را
صدای تیشه ی فرهاد کو ؟ که برای آینه ات شرح دهد راز دل شکستن را
نیامدی و آن وقت بیکسیم در چشمهایم می رقصد و می بارید
كاشكي هميشه پيشت بودم ميشد فراموشت كنم
چشات دیگه از من خسته سیره اما هنوز چشای من اسیره
فقط بدون که این دل شکسته منتظره بگی واست بمیره
کشتی قلب مرا موج نگاه تو شکست
گر صبر کنم تو هم مرا خواهی شکست
ای جوان اگر عاشق نشدی برو خودت را بکش
این است رسم جوانی
ديگه اين پنجره از ديدن من خسته شده انگاري کتاب عشق من و تو ديگه بسته شده
کوير خشک دلمون ديگه زده هزار ترک غم ديگه بسه نازنين هرکي نمونده به درک
خورشيد تابانم تويي عشق پريشانم تويي
آبي آسمانم تويي رنگ بي پايانم تويي
همدم تنهايي من ياد و غمخوارم تويي
يار هميشگي من عشق و دنيايم تويي
گر نباشي من نيستم چون که هستي ام تويي
ازخدابرگشتگان راكارچندان سخت نيست سخت كارمابودكزماخدابرگشته است
عمريست زمانه درعذاب من وتوست گرماي زمين ازالتهاب من و توست
آن قصه كه كهنگي ندارد هرگز سوگند به عشق انتخاب من و توست
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است چاره كن درد كسى كز همه ناچارتر استمن بدين طالع برگشته چه خواهم کردن كه ز مژگان سياه تو نگون سارتر است گر تواش وعده ديدار ندادى امشب پس چرا ديده من از همه بيدارتر است؟هر گرفتار كه در بند تو می نالد زار مى برد حسرت صيدى كه گرفتارتر استعقل پرسيد كه دشوارتر از مردن چيست عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است
نرو تو هم مثل من نمي توني دووم بياري نرو تو هم مثل من تو غصه كم مياري نرو تو هم مي پوسي ميميري بي من نرو تو هم طاعون غم مي گيري بي من نرو اه نرو نروتو كه مي دوني من بي تو توبي من يعني حسرت تو كه مي دوني بي جواب مي مونه عشق وعادت
تو كه مي دوني كم مي شم تو كه مي دوني كم مي شي تو كه مي دوني هم اغوش غم مي شي نرو اه نرو نرو
اما بعضي موقع انسان از چيزاي فرار مي كنه كه به خاطر ديگرا ن واسايش اونهاست
چشم پوشيدن از عشق از زندگي و...... اما چه سود همينهايي رو كه دوستشان داري يه روز تنهايت مي گذارند ومي روند
نمي شود از كسي گلايه كرد بايد شكر گذار خداوند بود كه مي توانم روي پاي خود بياستي
نمي زارم غصه بياد خرئ و خرابت ببره از عشق بوانه مي گم تا خوابت ببره
ز يکي بود يکي نبود قصه ميگم اما چه سود پروانه ها پروانگي از يادشون ميره چه زود
بی تو میشه زنده بود نمیشه زندگی کرد
ای همه غمگین اگر تنها شدی من با توام خسته دل از هر که هر جا شدی من با توام گر به کنج بی کسی آمیخته ای با درد خویش دلگران از مردم دنیا شدی من با توام
تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
اگه عاشق شدن يارب گناه است دل عاشق شكستن صد گناه است
به امید نگاهت ایستادن
به رویای شانه هایت سر نهادن
گونه های زیبایت را بوسه دادن
مرا خوش تر از این آرزویی است
تا هستم اي رفيق نداني كه كيستم روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم
رقص آوار در تكلم من من صدا مي زنم تو را در باد مقصدم واحه فراموشي مي روم چون ترانه اي در باد
بيا اي عشق روشن كن چراغ زندگي در من كه بي تو جسم بي جاني نماند از من
آيينه اي برابر آيينه ات مي گذارم تا از تو ابديتي بسازم
از تقسيم ناعادلانه عشق سهم من نگاهي بود كه از لابه لاي در هر روز به بهانه اي مي تراويد
وقتی پاييز میميره، خاطرههام جون میگيره اين تن خسـته من، از تـن تو خون می گيره
زير اين سقف قشنــگ آدمــهای رنگارنــگ همگــــی جفتن با هم اما با دلــی تنــگ به خدا عاشــــقتم
به خدا عاشـــــقتم چه تو خوابم چه بيدار، به خدا عاشقتم
وقتی كه پرنده ها از اين ديار خسته می شن ميرن بهشهر عاشقا،عاشق و دلبسته میشن وقتی كه شاپركـــها پراشــــونو بــاز می كنــــن خاطرهها زنده میشن، من با تو آغاز میكنم
به خدا عاشـــــــقتم ، به خدا عاشــــــــقتم چه تو خوابم چه بيدار، به خدا عاشـــقتم
جای دسته گلی كه فردا بر قبرم نصار می كنی امروز با شاخه گلی كوچك يادم كن
به جای سيل اشكی كه فردا بر مزارم می ريزی امروز با تبسمی شاد يادم كن
هرگاه طلوع خورشيد از مغرب به مشرق را ديدي هرگاه پرواز ماهيان را ديدي
هرگاه شناي كبوتران را ديدي
هرگاه وفاي آدميان را ديدي
آنگاه بدان كه فراموشت كردم
چشم خود را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: چشم من همچون ابر مثل ابري انبوه آنقدر ميباريد تا جهان خانه ي ظلمت مي شد
لب خود را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: لب من چون گل پژمرده ي باغي مي شد و لب از بوسه تهي
هستيم را به تو مديونم من
اگر عشق تو نبود: كوچه ها قصه ي سرد،خانه ها لانه ي زرد،چشمه ها خاكي و خشك ودر انديشه ي بيهودگيم ناگهان ميمردم
( تقديم به تنها عشق زندگيم)
در ميان همه گل گشتم و عاشق نشدم تو كه بودي كه تو را ديدم و ديوانه شدم
وقتی گریه می کنم تو را در میان اشکهایم می بینم ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند
: عشق همان است كه .ثروتمندان به دنبال آن،فقرا به آن نيازمند و انسانهاي مهربان از آن بهره مند هستند
هر وقت دلم برات تنگ ميشه ميرم پشت ابرها و گريه ميكنم پس هر وقت بارون مياد بدون دلم برات تنگ شده
:می گویند شیشه ها احساس ندارند ! ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم
... دوستت دارم آرام گریست
شراب را دوست دارم چون رنگ خون است خون را دوست دارم چون در رگ جریان دارد
رگ را دوست دارم چون به قلب راه دارد
قلب را دوست دارم چون جایگاه توست
تو عشق من هستی تمام افکارم را درک می کنی کارهایم را درک می کنی
تو همانی که زندگیم را به دستانش می سپارم
تو همانی که می خواهم همیشه در کنار او باشم
تو عشق من هستی
پس از دیدار تو همواره شادمان بوده ام ولی دائم در نگرانی نگران اینکه شاید از من ناامید شوی
نگران اینکه دوستیمان به پایان برسد
نگران اینکه از بودن با من شاد نباشی
نگران اینکه شاید برای تو اتفاقی بیفتد
عاشق تو شده ام و شاید نگرانی فراوان من بخاطر عشق من به توست
... عشق یعنی
درک یکدیگر
شنیدن حرف یکدیگر
پشتیبانی از یکدیگر
و شاد بودن در کنار یکدیگر است
... عشق یعنی
دوری جستن از آزردن دیگری
دوری جستن از شکل دلخواه خود دادن به او
دوری جستن از تسلط بر او
و دوری جستن از فریب دادن اوست
... عشق یعنی
بهترین احساس
اشتیاقی عالمگیر
نیرویی بس عظیم
شوری شگفت انگیز است
حسین در این دنیا همه می خواهند عاشق باشند عشق احساسی نیست که بتوان آن را ساده انگاشت عشق احساسی است که باید آن را گرامی داشت به باور آورد و از آن مراقبت کرد
عشق دلیل زندگی است
ای خدا این وصل را هجران مکن سر خوشان عشق را نالان مکن در جهان نیست ز هجران تخل تر هر چه خواهی کن ولی این سان مکن
لا لا لا لا نخواب سودی نداره همون بهتر که بشماری ستاره همون بهتر که چشمات وا بمونه که ماه غصه ش نشه تنها بیداره
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم و از پی جانان بروم دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم