توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشعار اشرف حسینی
بهـمن
19th August 2011, 01:10 AM
قطعه 1
سیگارت که روشن می شود
انگشت هایم یخ می زند
هر دو معتاد می شویم
به برفی که بی امان می بارد
وسط زمستانی
موذی و مه آلود
خورشید خواهد تابید
بر گونه های ترد دختری
که سیب می فروشد
به دوره گردی که
آمده تا برف ها را
از بام ها فرو ریزد.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 2
تاب تاب عباسی
سرم گیج می رود
به گوشه ای پرت می شوم
زمین می چرخد و
می چرخم با درهای لنگه به لنگه
به هر طرف که می چرخند روی یک لنگه
این دروغ بزرگ
به مادر نمی چسبد
مادر
تمام کودکی اش
سرش گیج رفته است.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 3
باز پریده ام
از درهای نیمه باز
میان بازی بچه هایی
که گرگ هایشان در هوا پریده اند
نه
بازی نمی کنم
دم شیر بافته شده
بیشه آرام است و جنگل
شیر تو شیر نیست
پس چرا
سلطان خودش را بسته
دست اش باز است
چندمین مرد جهان؟
سه دو یک
کنار بروید
می خواهم بپرم
از سر شیر
دندان عقل اش گرد
درد نمی کند
پس چرا نعره می کشد
هر چه بادا باد
گرگ ها به هوا پریده اند.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 4
تو آلوده ای
به من
تنه ات که خورد گفتی:
عروس خستگی هایت
این حجله ی تاریک را
سیاه نمی پوشد
حالا
آنقدر تاریک است
که پیراهن سیاهم
روی طناب
اندام ترد عروسی
رها شده را
می خواهد که بپوشاند
گناهی
که اینبار در یک روز آفتابی
جرقه ای زد و بارید
بارشی گرم
تند و عمیق
اما ... لباسها روی طناب؟
بگذار بماند
شاید
رنگ بدهند
سیاه رابه سفید.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 5
انتظار، فقر است
یا فقر، انتظار؟
برای من که آمدنت
حادثه باران رهایی است.
چگونه می آیی
با کدام مرکب
از کدام سو؟
تا جاده ها را
سراپا چشم در چشم این مردمان غریب
بدوزیم
تکه های جگر فقر را
که ما را چه زیبا کرده است - می گویند -
برای آمدنت
به سمتی که می خواهی
هر دو طرف راه
در چراگاه مصلحت
آهو بره های ما را سر بریدند
برای آمدن تو
به اسم تو
قسم نمی خورم
فقط اینجای شعر
چشمک می زنم
یواشکی
- برای توست -
این همه قربانی
سر هر کوچه
شمعدانی های ما پلاسیدند ....
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 6
هنگامی
که می گویم
خداحافظ
چه غریب می شوی
و کلبه ام برای تو تنگ
نفیر نفس های ام
مچاله ات می کند
و تو
و تو از تمام آینه ها می گریزی.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 7
روزگاری گذشت
و تو مرد ترانه های باد
در دل کوه پیچیدی
پژواک صدایت
دشت را لرزاند.
کوزه ام
کنار چشمه شکست
و با سوزنی که خال بر گونه ام کوبیده بودی
لب هایم دوخته شد
به مردمکانت.
دیر رسیده ی سرخ!
سبز نگاهم
چند سین دیگر صبر کند
به نوروز خواهد رسید.؟
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 8
برای هیچ کس
نمی گردم
در قبرستان واژه ها
هنوز یک نفر زنده است
بی کفن
بی گور
و نمی خواهد که برگردد
به هذیان های شبانه
و نمی خواهد که بمیرد
به چهار میخ گناه
خدایی اگر هست
هنوز کسی می گردد
لا به لای مرده ها
تا پیدا اگر شد
آسمان
به دنبال خودش
بگردد
برای هیچ کس
خدایی اگر هست.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:11 AM
قطعه 9
بگو پایین بیایند
بگو
کمی پایین تر
دیگر به هیچ سو نمی چرخند
اهتزاز این پرچم های سیاه
سر در تمدن های شکسته
فرو می ریزد، قلب گفتگو را بردار
از پچ پچ گوش نمی کنم
به شلاق های رها، آزاد
از چهار چوب دری گذشته ام
پا به پای سگ های ولگرد
بیابان گریز و بی لانه
شده ام
بی قلاده و افسار
مشت می زنند
به خانه به دوش ها
رسیده ام
به استخوان خودم
آزاد از چهار چوب دری
باز شده
با دست های گره شده
رنگ می پاشند
به صورت پارچه های سفید
¬¬¬- سه رنگی ها –
دو رنگ سیاه و سفید
یک رنگ که نمی شود
رنگارنگ...
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:12 AM
قطعه 10
چرا به دیوارهای برفی می کوبدم
با چرخشی بی حاصل
باد خودسر ویرانگر؟
عریان و فراری
کوه به کوه
دور از آشیانه
پرتاب هیچ مژه ای
به دیوار گرمی نمی کوبدم
چرا هی می خورم به زمین گرم
با دیوارهای برفی اش
معلوم نیست
که می لرزم
گر گرفته ام
از این همه روهای دوتایی
کجای زمینم؟
کجایش
پست
کدام بالای این خاک
جوانه می زنند
دست ها از شکاف دیوارهایی
که برفی اند.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:13 AM
قطعه 11
برف باریده و
موهایش یک دست
روی شانه های زمستان
به خوابی سنگین فرو رفت
و دیگر کسی بیدارش نمی کند
مگر آفتابی
با چکمه های زرد
قدم بگذارد
به خانه ی آدم برفی این قصه
کی می خواهد تمام شود
نمی دانم
چرا پرستوها کوچ که کردند
بی رد پایی
آفتاب را بردند
به شهری با بام های کاغذی
اما اینجا
خانه ای سقف اش از آهن – حتی –
چکه می کند و
برف باریده و
آدم برفی ها
سورتمه می روند به شهری
که آفتاب
شاید بشکند
این خواب سنگین را.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:13 AM
قطعه 12
با آخرین پاک دود می شوم
در فضای خالی دالان
و می ترسم که مبادا جن ها
تنهایی ام را به هم بزنند
همه جا تاریک است
نفس هایم به شماره می افتند
و تا داد می زنم
انزوای تاریک دالان در هم می شکند
جن ها می گریزند
و باز حلقه های دود
در برابرم رژه می روند.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:13 AM
قطعه 13
از غروب می آید
از اندوه کودکان سفره های نان و ....
مادران خون و جگر
پدران جیب های مضطرب
سگی نانی تعارف می کند
که مبادا شب
صورتش حتی
به سیلی سرخ نشود.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:14 AM
قطعه 14
نکند چیزی بگویی
خدایشان را خوش نیاید
زهر سکوت
به جهنمت می برد
بگو
بگو در آسمان اسفل
بریان مرغ ها به پرواز در آیند
گرسنگی به دورخ سرایت کرده
خدا که اینجا نیست
ساعتی به قیامت نمانده
فرشته ها می آیند
آب می پاشند
به آتش به جان گرفته ها
خدای من
شرمنده نباش
تمام آتش های دنیا را بفرست
دل به دورخ زده ایم.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:14 AM
قطعه 15
اصلاً مگر این خانه ی آهنی
انداره ی سرگردانی من است؟
می د انم
تابوت خالی است
اما
سنگین و ترس انگیز
- برای تو
که خوراک هر روزات نان و
کمی مرده است –
باید کمی آرام تر بمیریم.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:14 AM
قطعه 16
می خواستم
در این تاریکی شب مزمن
فانوسی قرض بده
همسایه!
شاید
سایه ام به دیوار بیفتد
بزرگ شوم
و برای چیدن ستاره ات
دستم به آسمان برسد
که اینجا روی زمین
هر شب که به آسمان نگاه می کنم
لبخند ستاره ای
پایم را بند کرده است
به شب های مهتابی رنگ
دختر بچه ای
با موهای در هم ریخته و بلند
دست در دست ستاره ها
گرد تو می چرخند
تا در این شب مزمن
فانوسی از تو قرض بگیرد
همسایه!
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:14 AM
قطعه 17
لبریزم از
طراوت واژه های رسیده
پس چرا
گودی دستانت
جای سرریز شدنم نیست؟
به هر طرف که می چرخم
زمین صاف است و
گودی ها همه پر
حالا
دستانت را به هم نزدیک کن
تا مثل لانه
کلاغی سرمازده را
زیر نور ماه بخواباند.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:15 AM
قطعه 19
دیروز باران که بارید
خیس شدم
به شرشری یک رنگ
پشت سر ابر بود و خاکستر
به وسوسه ای آلوده از زهر سیب
نصف اش که می کنم
به یاد بیچاره حوا
مادرم که نیست ببیند
خیس خیس
می دوم در سراشیب غربتی آز انگیز
خواهم گریست.
مثل باران گلویم می گیرد و
دست های باد مچاله ام می کند
این بهانه که شیطان و
وسوسه اش کال نخواهد رسید
به جاده ای شلوغ از درشکه های طلایی
در این راه بارانی با توام مسافر!
چتر بگشا
بر سر قیامت چشم هایم
دو دو می زند که نخوابد
روی شانه های آدم
نمی شود حساب کرد
که فردا روز دیگری است
از دیروز فردای امروز
تداوم بارشی یک دست
مرا به گل نشانده.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:15 AM
قطعه 20
از راهی دور
چشمان دورم به راه
در خانه می مانم
تا به خوابی زمستانی بسپارم ات
که اینجا
پشت پنجره
زمستان را بسته اند
به باد کوران و برف
بی خبر از بی تاب خانم خورشید
تا تو بخوابی
و مرا به دست باد بسپاری
که ماندنم
در گلوی تو می شکند
و با سرفه های پی در پی
پنجره را رو به زمستان می بندی
و من به عقب می روم
رو به سمت آذر
اما دختر آبانم و
پاییز ما را خوشبخت کرده است.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:16 AM
قطعه 21
کوچه
تمام کوچه
راه بود و تاریک
و مرد قدم می زد
سیگار پشت سیگار
هیبت اش مردانه دود می شد
و هوا نفس تنگ
که چقدر تاخیر کرده بانو
در راهی که همیشه درشکه ها می ایستند
و هیچ کس نمی داند
هر شب مرد که به انتها می رسد
بغض کوچه می ترکد
و چشم های مانده به راه اش
- ناچار-
نسترن را به خورشید می سپرد
تا موهای طلایی اش
روی دست های آفتاب
کمی بیارامد
و نفس های نرم خدا
غربت اش را
نوازش کند
که اینجا
بی خبر از درشکه ای با چرخ های شکسته
صبح از راه رسید
با صدای زنگ
شب از رؤیا برخاست
و زن از پنجره تابید.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:16 AM
قطعه 23
انگار همیشه
لالایی برای مردانی است
که از شب دریا برگشته اند
و عریانی فردای آفتاب را
جامه دوخته اند
با تار موهای زنانی
که در شهری خلوت
با پای برهنه می دوند
به کدام سو
آرامش مرد
زیر کدام سنگ
لبخندهای زن را می جود
به کدام سو
هیبت مرد
زیر پاشنه ی در
چشمان سیاه زن را می ترکد
با این همه
اما
خانه زنجیر دراش
موهای زنانی است
که در شب دریا
کودکان شان را به لالایی نشسته اند
برای فردا
که شهر خلوت است
و شب دریاچه شلوغ ...
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:16 AM
قطعه 22
به خانه ات که آمدم
برف باریده بود
و تنها جای پایت مرا می برد
- سقف چکه می کرد -
تمام روزهای رفته
فقط تو بودی و
خواب های قشنگی
که دیده بودی
برایم
روزهای رفته نیامد و
تو هنوز خوابیده ای
و بارشی عمیق
خانه ی ما را در بر گرفته است.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:17 AM
قطعه 25
زمین می شکافد
هر ازگاهی
می لرزد از خشم هیولایی بی نام
و خود می گوید:
این بزمی است و برقصید
به ضرب انگشتان رقاصه ای مست
فرقی هم نمی کند
آهنگ
فریاد کودکان بی فردا باشد
یا جیغ موزون زنان بی کودک
که زمین به خود لرزیده از
گناه
شاید
گرسنگی هیولاست
که خشم می آفریند و خوف
برای آنها که نان آورند و
بر جاده ای دراز فردا را رفته اند
و برای آنهایی که بی فردا
جاده را مانده اند.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:17 AM
قطعه 26
در این خانه
هیچ کس
جایش خالی نیست
به صدای زنگ
پریشان می شوم.
بهـمن
19th August 2011, 01:17 AM
قطعه 27
... و فریادی
که انتهایش رسید
به گلوله در بیابان
ناجوانمردانه
فریادی
که گرگ و میش به گلو خشکید
آفتاب هنوز آرمیده است –
و پستان های بریده ی دخترکان کولی
هنوز غرق خون است
« رزا می نالد در درگاه خانه اش»
هنوز در هوا
گل سرخ های باروت می ترکد
شهر مالامال هراس
درهایش تکثیر نمی شود
قلب کولیان پیر به اشعار تو می تپد
می شنوی
صدای سم ضربه ها
دختری که یوسف قدیس
به خاکش سپرده بود
پریشانش کرد
نگاه کن
از ناله ی قدیسه ی عذرا
آب دهان ستاره ها خشکید
و کودکان تشنه مردند.
فدریکو!
ببخش!
- رشته هایت را که پنبه کردم –
گفتم
گلوله های کودن پلید
قلب مهربانت را
رها سازند.!
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:18 AM
قطعه 28
دستهای لیلا
بوی کاهگل می دهد
بوی به هوش آمدن دیوارها
با رنگ های قهوه ای.
توی حیاط نشسته ام
با خاطره ای
خاطرخواه شمعدانی های معصوم
همیشه دنج دیوارها
یادگاری می نوشت
از روزهای
شکوفه وآفتاب و فروردین
گیسوی دختر را به هم می بافت
لیلا دختر همسایه،
کوچک بود و مهتابی
به رنگ آرزوهایش
هر شب
برای ماه قصه می گفت
زیر نور تن اش
ماهی ها آرام شنا می کردند
با هر تکان
به سمتی
موج می زدند
دهلیز تو در توی خیال را
و دختر دیوار می بافت
از بوی کاهگل و
تکان دم ماهی
برای خانه اش
لیلا قالی می بافت.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:18 AM
قطعه 29
صورتم در آینه شکسته
و سایه ای پشت سر
کوتاهی اندامم را قد کشیده
چگونه به عزیزترین دوست
خنجر بکشم
از پشت سر
سایه ام را پاک کن
حتی صورتم را.
غروب در من لرزیده و پاهایم
کوه را به پایه نشسته
تا قرص خورشید بالا بیاید و من بپوشم
صورت عریان سایه ها را
از پشت سر
سنگی به آینه نشسته.
منبع (http://avayeazad.com/)
بهـمن
19th August 2011, 01:18 AM
قطعه 30
اسب ها
با زین های گمشده شیهه می کشند
میان قبیله ی دختران کولی
زنی با ابروهای کمانی
دوتا شده
در باد
گرد و خاکی به پا شده
و تصویر بزرگ زن
در هوایی کدر
به پیشانی خاک نشسته
و چشم دوخته
به دو باز کوهی
آنجا
شکار پرنده پرنده ممنوع است
-بالای کوه نوشته اند-
اما دو تیر
نقطه های پر پرنده را در هم آشفت
و تصویری آینه را با خود برد.
منبع (http://avayeazad.com/)
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.