se7en_love
18th August 2011, 05:06 PM
من به این باور رسیدم که زندگی عشق می خواهد و
ماندن بهانه و عاشقی احساس .
چگونه بمانم بدون بهانه و بنگرم بدون دلتنگی
من به عشق روئیدم و
در دل خویش برای عشق آشیانه ساختم .
اما حال آشیانه ی دل بیمار من
ویران شده است و عشق زیبای وجودم گم گشته .
دل بهانه ی وجود یار می کند و تمنای احساس او را .
چقدر خسته ام ،
خسته از تمام بی عشقی ها ، خسته از تمام تنهایی ها .
دلم می خواست از احساس خویش می گفتم ،
از شکستن و خشکیدن ،
از غروب و از هم پاشیدن .
این همان احساس آشنای وجود من است .
ماندن بهانه و عاشقی احساس .
چگونه بمانم بدون بهانه و بنگرم بدون دلتنگی
من به عشق روئیدم و
در دل خویش برای عشق آشیانه ساختم .
اما حال آشیانه ی دل بیمار من
ویران شده است و عشق زیبای وجودم گم گشته .
دل بهانه ی وجود یار می کند و تمنای احساس او را .
چقدر خسته ام ،
خسته از تمام بی عشقی ها ، خسته از تمام تنهایی ها .
دلم می خواست از احساس خویش می گفتم ،
از شکستن و خشکیدن ،
از غروب و از هم پاشیدن .
این همان احساس آشنای وجود من است .