PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دوستداران دکتر علی شریعتی ...!



Majid_GC
17th August 2011, 02:21 PM
سلام خدمت همه ی ودستان

این تاپیک جنبه ی سرگرمی داره



اما محتوای اون بیان اندیشه های شریعتی است



و چون که سخنان زیبا هم استاد کم ندارند ...



کسانی که خودشون رو دوستدار شریعتی می دونند



در این تاپیک تنها یک جمله از ایشون نقل کنند.


------------------------

می خواستم زندگی کنم راهم را بستند ستایش کردم گفتند خرافات است عاشق شدم گفتند دروغ است گریستم گفتند بهانه است دنیا را نگه دارید می خواهم پیاده شوم (شریعتی)

مسافر007
17th August 2011, 02:31 PM
دکتر شریعتی چه عاشقانه گفت:من تو را دوست دارم تو دیگری را و دیگری دیگران واینگونه است که اینچنین تنهاییم.

مسافر007
17th August 2011, 02:35 PM
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست او جانشين همه نداشتنهاست

نارون1
17th August 2011, 02:36 PM
اگر تنهاترين تنها شوم باز خدا هست
او جانشين همه نداشتنهاست
نفرين ها و آفرين ها بی ثمر است
اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند
و از آسمان هول و کينه بر سرم بارد
تو مهربان جاودان آسيب نا پذير من هستی
ای پناهگاه ابدی
تو می توانی جانشين همه بی پناهی ها شوی

مسافر007
17th August 2011, 02:42 PM
«دوست داشتن از عشق برتر است... عشق جوششي يك جانبه است. به معشوق نمي انديشد كه كيست؟ اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد و در زير نور، سبز مي شود و رشد مي كند و از اين رو است كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد... عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا كردن. عشق بينايي را مي گيرد و دوست داشتن مي دهد. عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن. عشق غذا خوردن يک گرسنه است و دوست داشتن "همزبانی در سرزمين بيگانه يافتن"...

!nesa
17th August 2011, 02:44 PM
ترجيح مي دهم در خيابان با كفش هايم راه بروم و به خدا فكر كنم تا انكه در مسجد بنشينم و به كفش هايم فكر كنم !!

marziyh
17th August 2011, 03:09 PM
لحظه ها را گذرانديم كه به خوشبختي برسيم غافل از اينكه لحظه ها همان
خوشبختي بودن .

sheri khoshgele
17th August 2011, 03:39 PM
باتمام وجود گناه کردمو در تکرار ان اصرار نه گناهم را فاش کرد نه نعمتش را از من گرفت اگر طاعتش کنم چه میکند!!!

!nesa
17th August 2011, 03:46 PM
شما :

ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید !

پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت.

و شما :

ای چشمهایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید !

پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت.

و شما :

ای کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم...

پس از این مرا کمتر خواهید دید !!

XXehsanXX
17th August 2011, 04:48 PM
می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند
ستایش کردم ، گفتند خرافات است
عاشق شدم ، گفتند دروغ است
گریستم ، گفتند بهانه است
خندیدم ، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید ، می خواهم پیاده شوم !
[nadanestan]

XXehsanXX
17th August 2011, 04:49 PM
خدایا شهرت منی را که میخواهم باشم قربانی منی را که میخواهند باشم نکن
[shaad]

farnas
17th August 2011, 05:57 PM
پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما[golrooz]
[golrooz]

angel26
17th August 2011, 10:53 PM
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی میخواهم دربازه ی راه رفتن کسی
قضاوت کنم، کمی با کفش های او راه بروم.

زهرا قربانی
17th August 2011, 11:15 PM
از خدا میخواهم از تو بگیرد هر آنچه تو را از خدا میگیرد

M.A.A.H.R
18th August 2011, 01:52 AM
هر كس آنچنان می میرد كه زندگی می كند

reza.nori87
18th August 2011, 03:20 AM
از انسانها غمی به دل نگیر. زیرا خود غمگینند.با آنکه تنهایند از خود میگریزند .
زیرا به خود، به عشق خود وبه حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بداراگر چه دوستت نداشته باشند .
ممنون از ایده جالبتان

مریم6868
18th August 2011, 03:29 AM
خدايا رحمتي كن تا ايمان، نام و نان برايم نياورد،
قوتي بخش تا نانم، و حتي نامم را در خطر افكنم تا از آنهايي باشم كه پول دنيا را مي گيرند و براي دين كار مي كنند، نه از آنهايي كه پول دين را مي گيرند و براي دنيا كار مي كنند....

parvazeh
18th August 2011, 02:25 PM
زخمی بر پهلویم است
روزگار نمک می پاشد
و من پیچ و تاب می خورم
و همه گمان می کنند که
میرقصم.

«hiva»
18th August 2011, 02:36 PM
من با عشق آشنا شدم


و چه کسی این چنین آشنا شده است ؟


هنگامی دستم را دراز کردم


که دستی نبود.


هنگامی لب به زمزمه گشودم ،


که مخاطبی نداشتم.


و هنگامی تشنه ی آتش شدم ،


که در برابرم دریا بود و دریا و دریا.....!


« دکتر علی شریعتی »

Majid_GC
18th August 2011, 06:40 PM
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم و هنگامی تشنه آتش شدم که در برابرم دریا بود و دریاو دریا….

Majid_GC
18th August 2011, 06:42 PM
گر باطن را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید.می توان اثبات کرد وبه زمان شناساند و زنده نگاه داشت.

Majid_GC
18th August 2011, 06:42 PM
آشنا یعنی همخانه« من » در دیار «تنهایی » ، هم میهن من در سرزمین غربت

Majid_GC
18th August 2011, 06:43 PM
خدایا : خودخواهی را چندان درمن بکش تاخودخواهی دیگران را احساس نکنم واز آن در رنج نباشم.

Majid_GC
18th August 2011, 06:43 PM
اما آنکه مسئول است، مسئول ساختن است نباید ویران کردن را بیاموزد!؟

marziyh
19th August 2011, 01:22 AM
وقتي نمي تواني فرياد بزني ناله نكن خاموش باش!!! قرنها ناليدن به كجا انجاميد؟

marziyh
19th August 2011, 01:26 AM
علي تجلي عدالت مظلوم در طول تاريخ است .

مسافر007
19th August 2011, 02:27 PM
اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند

اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند

اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم

اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم

اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم

اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند

اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…

اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود

ترس نبود، زیبایی نبود و خوبی هم شاید

اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…

اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند

اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت

دکتر شریعتی

Me121
20th August 2011, 02:16 AM
کسیکه نمی خواهد ببیند پلک هایش را بیثمر چرا بگشاید ؟ آنگاه که هیچ چیز درزندگی به دیدن نیرزد ، آنگاه که هیچ تماشایی نیست ، دریغ است که نگاهی راکه جز برای دیدار های پرشکوه و ارجمند نساخته اند بیهوده به هدر داد

!nesa
20th August 2011, 04:02 PM
وقتی که وفا قصه برف به تابستان است و محبت گل نایابیست به چه کسی باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم!؟

parvazeh
22nd August 2011, 12:13 PM
شگفتا !
وقتی بود نمیدیدم
وقتی میخواند نمیشنیدم
وقتی دیدم که نبود
وقتی شنیدم که نخواند
چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت میجوشد و میخواند و مینالد
تو تشنه آتش باشی و نه آب...

و وقتی چشمه خشکید
چشمه که از آن آتش که تو تشنه آن بودی بخار شد و به هوارفت
و آتش کویر را تافت و در خود گداخت
و از آسمان آتش بارید و از زمین رویید

تو تشنه آب گردی

و نه تشنه آتش

و بعد عمری گداختن از غم نبودن کسی
که تا بود ، از غم نبودن تو می گداخت.

marziyh
27th August 2011, 11:15 PM
هر كس به چيزي تبديل مي شود كه به آن عشق مي ورزد .

* Robo milad *
28th August 2011, 12:59 AM
واقعا استاد بزرگی بود

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد