borzooi
14th August 2011, 04:09 AM
با افزایش دامنه جنگهای رسانهای میان کشورها، بهنظر میرسد که رویکرد اصلی در زمینه جنگهای نوین به سمت جنگهای رسانهای هدفگیری شده است.
در این نوع از جنگها که یکی از شاخههای اصلی جنگ نرم تلقی میشود، به جای استفاده از سربازان و ساز و برگ نظامی، از خبرنگاران، گزارشگران و تصویربرداران برای مقابله با افکار عمومی کشور هدف استفاده میشود.
اخیرا رئیس کمیته تبلیغات دفاعی کشور با اعلام پایان فاز مطالعاتی قرارگاه سایبری و تهیه اسناد بالا دستی این قرارگاه گفته است که بهزودی شاهد راهاندازی فاز اجرایی قرارگاه سایبری در کشور خواهیم بود.
چندی پیش رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، طی نامهای رسمی به فرماندهی قرارگاه استراتژیک این کشور دستور داد تا قرارگاه سایبری آمریکا را بهمنظور عملیاتهای سایبری نظامی همهجانبه تأسیس کنند. فرماندهی سایبری ایالات متحده آمریکا موسوم به سایبرکام (cybercom) در ژوئن 2009 تصویب شد و 11ماه پس از آن تاریخ به مرحلهای رسید که پنتاگون قابلیتهای اولیه آن را برای انجام عملیات مناسب اعلام کرد. ارتش آمریکا با دارابودن شبکههای رایانهای پیشرفته و گروههای نظامی متخصص در همه حوزههای سایبری، نخستین فرماندهی سایبری را تأسیس کرده است. علاوه بر ایالات متحده آمریکا، چند کشور اروپایی نیز طی چند ماه گذشته اقدام به راهاندازی سازمانهای مشابه برای مقابله با تهاجم سایبری علیه منافع خود کردهاند.
راهاندازی قرارگاه سایبری در ایران برای مقابله با اقدامات و تهاجمهای سایبری بیگانگان بسیار ضروری است و شاید حتی اندکی برای راهاندازی این نوع مراکز دیر هم شده باشد. تجربه حمله ویروس استاکسنت و آن طور که این اواخر رئیس کمیته پدافند غیرعامل کشور خبر داده، حمله جدید ویروس موسوم به استارکسنت به مراکز صنعتی و زیرساختی کشور نشان داد که برای مقابله با چنین اقداماتی که تهدیدکننده منافع و امنیت ملی کشور است باید تدابیر پیشگیرانه و تدافعی اندیشیده شود.
با این وجود بررسیها نشان میدهد که در یک زمینه دیگر نیز یک خلأ اساسی در کشور وجود دارد و آن ناهماهنگی میان رسانههای کشور در زمینه مقابله با اقدامات رسانهای بیگانگان در چارچوب جنگ نرم رسانهای است. در واقع میان رسانههای کشور اعم از مطبوعات، سایتهای اینترنتی، خبرگزاریها و رادیو و تلویزیون، اجماع کامل درباره مفاهیم اساسی حوزه امنیت ملی و منافع ملی وجود ندارد؛ چه بسا حتی صدا و سیما در برخی از برنامههای خود خنثیکننده مراکزی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یا سفارتخانهها و مراکز فرهنگی ایران در خارج از کشور باشد.
تصویری که از ایران به دنیا مخابره میشود باید تصویری هماهنگ شده و قدرتمند باشد و بتواند با اهداف برنامهریزی شده و سناریوهای رسانهای مخالفان ایران و قدرتهای بزرگ مقابله کند. حتی اگر قرار است صداهای متفاوتی از ایران شنیده شود این باید هماهنگ و برنامهریزی شده و هدفمند باشد نه بدون جهت و راهبرد اساسی، بر این اساس بهنظر میرسد که راهاندازی مرکزی تحت عنوان مرکز هماهنگی تصویر ملی ایران یا مرکز هماهنگی جنگ رسانهای با حضور همه رسانههای تأثیرگذار کشور ضروری باشد.
در چنین مرکز یا قرارگاهی، دستور صادر نمیشود بلکه اهداف و سناریوهای رسانهای بیگانگان بررسی و تجزیه و تحلیل شده و نتایج آن در اختیار مدیران رسانههای کشور قرار میگیرد. بهطور طبیعی با توجه به اینکه همه رسانههای کشور دلشان برای منافع ملی ایران میتپد، از نتایج این تحقیقات و بررسیها به طرز مقتضی و در چارچوب سیاستهای رسانهای خودشان استفاده خواهند کرد. حتی باید اذعان کرد امروز که فضای سایبر بهعنوان یک میدان رسانهای غیررسمی، بر افکار عمومی دنیا بسیار تأثیرگذار است، باید با مطالعه و تدبیر درست از ظرفیتهایی که ایران در این زمینه دارد به نحو صحیح استفاده شود. شاید بتوان مثال و تجربه مقابله کاربران ایرانی در قضیه تحریف نام خلیجفارس را نمونهای بارز خواند که تجربهای مفید در نمایش قدرت سایبری رسانههای اینترنتی ایران بود.
در این ماجرا بهطور قطع و یقین بازیگران اصلی نه رسانههای رسمی و دستگاههای دیپلماتیک بلکه وبلاگنویسان ایرانی و کاربران اینترنت در ایران بودند. کارزار اینترنتی همین کاربران بود که نه تنها تحریفکنندگان را وادار به عقبنشینی کرد بلکه تا الان نیز کماکان بزرگترین قدرت بازدارنده ایران در این عرصه بهشمار میرود، تا جایی که دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در سفر به نیویورک در حاشیه اجلاس سازمان ملل، در جمع ایرانیان خواستار تکرار جنبش نرمافزاری ایرانیان مانند قضیه مقابله با تحریف نام خلیجفارس در قضیه هستهای ایران شد.
حتی اخیرا وزیر اطلاعات در پاسخ به سؤال خبرنگاری در باره راهاندازی صفحه فارسی رژیم صهیونیستی در فیسبوک خواستار مقابله کاربران اینترنت در ایران با این موضوع شد.
این تجربه قطعا در بسیاری از زمینههای دیگر قابل تکرار است به شرطی که این فضا را بهطور مطلق تهدید تلقی نکنیم. تهدید تلقی کردن فضای رسانهای سایبر و واگذاری میدان به مخالفان و بیگانگان باعث خواهد شد تا ظرفیتهای مثبت این محیط برای دفاع از منافع ملی کشور نادیده انگاشته شود.
امروز میدان کارزارها و جنگها تغییر پیدا کرده است، جنگهای رسانهای بخشی ثابت از جنگهای مرسوم میان قدرتها و رقبای جهانی هستند. باید برای حضور در این میدانهای جدید نیز طرح و برنامه داشت و سربازان و افسرانی از جنس این نوع جنگها تربیت کرد.
هر بلاگ میتواند تیری باشد که رها و به سوی مخالفان شلیک میشود و هر سایت اینترنتی میتواند سنگری باشد در برابر تهدیدات رسانهای قدرتهای بزرگ. پدافند در میدان جنگ رسانهای باید از جنس آفند باشد. کلمه را باید با کلمه پاسخ داد و برای چنین پدافندی باید ابزار، رسانه، سرباز و کانال رسانهای قدرتمند داشت. کشوری که خودش را از رسانه و سربازان رسانهای محروم کند سلاحی برای شلیککردن نخواهد داشت. آیا قرارگاه جنگ رسانهای در ایران تأسیس میشود؟
در این نوع از جنگها که یکی از شاخههای اصلی جنگ نرم تلقی میشود، به جای استفاده از سربازان و ساز و برگ نظامی، از خبرنگاران، گزارشگران و تصویربرداران برای مقابله با افکار عمومی کشور هدف استفاده میشود.
اخیرا رئیس کمیته تبلیغات دفاعی کشور با اعلام پایان فاز مطالعاتی قرارگاه سایبری و تهیه اسناد بالا دستی این قرارگاه گفته است که بهزودی شاهد راهاندازی فاز اجرایی قرارگاه سایبری در کشور خواهیم بود.
چندی پیش رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، طی نامهای رسمی به فرماندهی قرارگاه استراتژیک این کشور دستور داد تا قرارگاه سایبری آمریکا را بهمنظور عملیاتهای سایبری نظامی همهجانبه تأسیس کنند. فرماندهی سایبری ایالات متحده آمریکا موسوم به سایبرکام (cybercom) در ژوئن 2009 تصویب شد و 11ماه پس از آن تاریخ به مرحلهای رسید که پنتاگون قابلیتهای اولیه آن را برای انجام عملیات مناسب اعلام کرد. ارتش آمریکا با دارابودن شبکههای رایانهای پیشرفته و گروههای نظامی متخصص در همه حوزههای سایبری، نخستین فرماندهی سایبری را تأسیس کرده است. علاوه بر ایالات متحده آمریکا، چند کشور اروپایی نیز طی چند ماه گذشته اقدام به راهاندازی سازمانهای مشابه برای مقابله با تهاجم سایبری علیه منافع خود کردهاند.
راهاندازی قرارگاه سایبری در ایران برای مقابله با اقدامات و تهاجمهای سایبری بیگانگان بسیار ضروری است و شاید حتی اندکی برای راهاندازی این نوع مراکز دیر هم شده باشد. تجربه حمله ویروس استاکسنت و آن طور که این اواخر رئیس کمیته پدافند غیرعامل کشور خبر داده، حمله جدید ویروس موسوم به استارکسنت به مراکز صنعتی و زیرساختی کشور نشان داد که برای مقابله با چنین اقداماتی که تهدیدکننده منافع و امنیت ملی کشور است باید تدابیر پیشگیرانه و تدافعی اندیشیده شود.
با این وجود بررسیها نشان میدهد که در یک زمینه دیگر نیز یک خلأ اساسی در کشور وجود دارد و آن ناهماهنگی میان رسانههای کشور در زمینه مقابله با اقدامات رسانهای بیگانگان در چارچوب جنگ نرم رسانهای است. در واقع میان رسانههای کشور اعم از مطبوعات، سایتهای اینترنتی، خبرگزاریها و رادیو و تلویزیون، اجماع کامل درباره مفاهیم اساسی حوزه امنیت ملی و منافع ملی وجود ندارد؛ چه بسا حتی صدا و سیما در برخی از برنامههای خود خنثیکننده مراکزی مانند سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یا سفارتخانهها و مراکز فرهنگی ایران در خارج از کشور باشد.
تصویری که از ایران به دنیا مخابره میشود باید تصویری هماهنگ شده و قدرتمند باشد و بتواند با اهداف برنامهریزی شده و سناریوهای رسانهای مخالفان ایران و قدرتهای بزرگ مقابله کند. حتی اگر قرار است صداهای متفاوتی از ایران شنیده شود این باید هماهنگ و برنامهریزی شده و هدفمند باشد نه بدون جهت و راهبرد اساسی، بر این اساس بهنظر میرسد که راهاندازی مرکزی تحت عنوان مرکز هماهنگی تصویر ملی ایران یا مرکز هماهنگی جنگ رسانهای با حضور همه رسانههای تأثیرگذار کشور ضروری باشد.
در چنین مرکز یا قرارگاهی، دستور صادر نمیشود بلکه اهداف و سناریوهای رسانهای بیگانگان بررسی و تجزیه و تحلیل شده و نتایج آن در اختیار مدیران رسانههای کشور قرار میگیرد. بهطور طبیعی با توجه به اینکه همه رسانههای کشور دلشان برای منافع ملی ایران میتپد، از نتایج این تحقیقات و بررسیها به طرز مقتضی و در چارچوب سیاستهای رسانهای خودشان استفاده خواهند کرد. حتی باید اذعان کرد امروز که فضای سایبر بهعنوان یک میدان رسانهای غیررسمی، بر افکار عمومی دنیا بسیار تأثیرگذار است، باید با مطالعه و تدبیر درست از ظرفیتهایی که ایران در این زمینه دارد به نحو صحیح استفاده شود. شاید بتوان مثال و تجربه مقابله کاربران ایرانی در قضیه تحریف نام خلیجفارس را نمونهای بارز خواند که تجربهای مفید در نمایش قدرت سایبری رسانههای اینترنتی ایران بود.
در این ماجرا بهطور قطع و یقین بازیگران اصلی نه رسانههای رسمی و دستگاههای دیپلماتیک بلکه وبلاگنویسان ایرانی و کاربران اینترنت در ایران بودند. کارزار اینترنتی همین کاربران بود که نه تنها تحریفکنندگان را وادار به عقبنشینی کرد بلکه تا الان نیز کماکان بزرگترین قدرت بازدارنده ایران در این عرصه بهشمار میرود، تا جایی که دبیر شورایعالی امنیت ملی ایران در سفر به نیویورک در حاشیه اجلاس سازمان ملل، در جمع ایرانیان خواستار تکرار جنبش نرمافزاری ایرانیان مانند قضیه مقابله با تحریف نام خلیجفارس در قضیه هستهای ایران شد.
حتی اخیرا وزیر اطلاعات در پاسخ به سؤال خبرنگاری در باره راهاندازی صفحه فارسی رژیم صهیونیستی در فیسبوک خواستار مقابله کاربران اینترنت در ایران با این موضوع شد.
این تجربه قطعا در بسیاری از زمینههای دیگر قابل تکرار است به شرطی که این فضا را بهطور مطلق تهدید تلقی نکنیم. تهدید تلقی کردن فضای رسانهای سایبر و واگذاری میدان به مخالفان و بیگانگان باعث خواهد شد تا ظرفیتهای مثبت این محیط برای دفاع از منافع ملی کشور نادیده انگاشته شود.
امروز میدان کارزارها و جنگها تغییر پیدا کرده است، جنگهای رسانهای بخشی ثابت از جنگهای مرسوم میان قدرتها و رقبای جهانی هستند. باید برای حضور در این میدانهای جدید نیز طرح و برنامه داشت و سربازان و افسرانی از جنس این نوع جنگها تربیت کرد.
هر بلاگ میتواند تیری باشد که رها و به سوی مخالفان شلیک میشود و هر سایت اینترنتی میتواند سنگری باشد در برابر تهدیدات رسانهای قدرتهای بزرگ. پدافند در میدان جنگ رسانهای باید از جنس آفند باشد. کلمه را باید با کلمه پاسخ داد و برای چنین پدافندی باید ابزار، رسانه، سرباز و کانال رسانهای قدرتمند داشت. کشوری که خودش را از رسانه و سربازان رسانهای محروم کند سلاحی برای شلیککردن نخواهد داشت. آیا قرارگاه جنگ رسانهای در ایران تأسیس میشود؟