PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر مشاعره با کلمه!



ساقي کویر
1st August 2010, 12:31 PM
با درود

با این کلمه یک بیت شعر بگو
این نوع مشاعره را از یکی از رفقا یاد گرفتم و برام جالب بود امیدوارم برای شما هم جالب باشد .
روال کار به این صورت است که شما یک کلمه انتخاب می کنید و نفر بعدی با آن کلمه یک بیت شعر می گوید و اوهم یک کلمه ( از کلمات یک بیت شعری که نوشته ) برای نفر بعدی انتخاب می کند و همینطور تا آخر.
البته بیشتر دوستان با این نوع مشاعره آشنا هستند ولی برای کسانی که شاید آشنایی کافی نداشته باشند عرض می کنم این کلمه انتخابی می تواند در هر جای بیت انتخابی شما باشد و لازم نیست بیت با این کلمه شروع شود.

برای شروع با شعری از سعدی شیرین سخن این جستار را شروع می کنم.



اول دفتربه نام ایزد دانا


صانع پروردگار حی توانا


نفر بعدی با کلمه توانا یک بیت میگه و یک کلمه برای نفر بعدی انتخاب میکنه.

نازخاتون
1st August 2010, 01:29 PM
توانا بود هر كه دانا بود
زدانش دل پير برنا بود[shaad]

نفر بعدي لطفا با پير آغاز نمايد...

ساقي کویر
1st August 2010, 06:30 PM
نوای چنگ بدانسان زند صلای صبوح
که پیر صومعه راه در مغان گیرد

کافیه که فقط رنگ کلمات بیت قبل و بیتی که باید گفته بشه متمایز باشه.

پژواک
2nd September 2010, 06:17 PM
مغان را خبر کرد و پیران دیر
ندیدم در آن انجمن روی خیر

پژواک
3rd September 2010, 08:02 PM
کسی انجا نیست من خیلی خوشم اومده از این مشاعره.
کشانی پیاده شود همچو من
شود روی خندان برو انجمن

پژواک
14th September 2010, 09:28 PM
نیست کسی:
پیاده ندیدی که جنگ آورد
سر سرکشی زیر سنگ آورد

آیلار 61
1st November 2010, 11:48 AM
کنون بشنو جنگ رستم و سهراب دگرها شنیدی این هم بشنو

AtIsHpArE
15th January 2011, 07:35 PM
چون نفر قبلی کلمه نداد من خودم با دو کلمه سهراب و رستم که کلمات مهم بالا هستند شعر مینویسم:
چو سهراب رستم بدانسان بدید
بیافتاد و هوش از سرش برپرید
کلمه (هوش) لطفا

GUNNER_2020
10th August 2011, 04:49 AM
با سلام.[golrooz]
خواستم یه نوع دیگه از مشاعره رو راه بندازم.[cheshmak]
هر کسی با یکی از کلمات بیت قبلی شروع کنه!
هر کلمه ای که خودش خواست.
برای مثال:
1_دوام ملک او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ این سکه ی دولت به دور روزگاران زد

2_دل چو از پیر خرد نقل معانی میکرد
عشق میگفت به شرح آن چه بر او مشکل بود

یه کمی سخته ولی شما هم نخبه اید[bamazegi][golrooz]

GUNNER_2020
10th August 2011, 04:52 AM
بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است
بیار باده که مستظهرم به همت او

سا را
10th August 2011, 10:36 AM
خيلي جالبه ، اما يه پيشنهاد بهتر نيس يك كلمه رو مشخص كنيم تا نفر بعد بر مبناي همون كلمه جواب مشاعره رو بده؟[shaad]

سا را
10th August 2011, 11:31 AM
بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه


که از پای خمت روزی به حوض کوثر اندازیم



/ نفر بعد با "حوض" جواب بده!/ اگه پيشنهادم قبوله[khejalat]

ستاره کویر
10th August 2011, 11:39 AM
رفته بودم ســر حوض
تا ببينم شايد عکس تنهايي خود را در آب
آب درحوض نبود

آب[nishkhand]

Rez@ee
10th August 2011, 11:46 AM
تو غرق سيم و زر و من ز خون دل رنگين
بفقر خلق چه خندي، تو را كه سيم و زري است

ز آب چشمه و باران نمي شود خاموش
كه آتشي كه در اين جاست آتش جگري است


اتش....

سا را
10th August 2011, 11:57 AM
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

"خانه"

ستاره کویر
10th August 2011, 12:07 PM
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

شـــهر[shaad]

Rez@ee
10th August 2011, 01:04 PM
كعبه ام بر لب آب
كعبه ام زير اقاقي هاست .
كعبه ام مثل نسيم ، مي رود باغ به باغ ، مي رود شهربه شهر
(( حجر الاسود )) من روشني باغچه است

کعبه....

poune
10th August 2011, 01:55 PM
حاجی به طواف کعبه رفت و باز آمد
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم

جهان

sheri khoshgele
10th August 2011, 02:28 PM
خواهی ک جهان در کف اقبال تو باشد خواهان کسی باش ک خواهان تو باشد.
اقبال

بهـمن
10th August 2011, 03:30 PM
می رسید آن شب ز مشرق نامه ی امداد دوست
مرغ جان ها پر کشیده از شراب یاد دوست

آفتاب از مشرق اقبال جانان می دمید
دُرد جام عاشقی گشته روان بر یاد دوست

می شنیدند عرشیان صوت اذان عاشقی
سینه ی مستان طنین افکنده از فریاد دوست



اذان

GUNNER_2020
10th August 2011, 03:46 PM
من نمازم را وقتی میخوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته ی سرو
"گلدسته"

yasi70
10th August 2011, 04:15 PM
گلدسته عشق است همچون اذان نیمه شب ناگاه بودن
از جذرومد آب های خفته خواندم در سرنوشتت می درخشد ماه بودن...

امیرمسعود حسینی

ماه

بهـمن
10th August 2011, 10:30 PM
گل ها عجیب بی خبر از ماه مانده اند
انگار قاصدان همه در راه مانده اند

خبر

*FATIMA*
11th August 2011, 12:16 AM
گــر ز حال دل خبـــــــر داری بگو
ور نشــــانی مختصـــر داری بگو

مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگـــــر نزدیکـــــــــتر داری بگو

دوست

بهـمن
11th August 2011, 12:39 AM
ما جدا افتادگان را هیچ کس غم خوار نیست
جان فدای دوست کردن پیش ما دشوار نیست

غم

GUNNER_2020
11th August 2011, 02:05 AM
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیس ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد
"وفا"

بهـمن
11th August 2011, 02:10 AM
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا، بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا ؟


مرگ

ستاره کویر
11th August 2011, 02:29 AM
مرگ را دانم ولی تا كوی دوست

راه اگر نزدیكتر داری بگو..ا

کوی[shaad]

GUNNER_2020
11th August 2011, 02:34 AM
قومی ز خیال در غرور افتادند
وندر طلب حور و قصور افتادند
قومی متشککند و قومی به یقین
از کوی تو دور دور دور افتادند
خیال

بهـمن
11th August 2011, 02:34 AM
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست

حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست

يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست


موج

GUNNER_2020
11th August 2011, 02:41 AM
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش

لعل

بهـمن
11th August 2011, 02:46 AM
لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است
وز پی دیدن او دادن جان کار من است
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است
ساروان رخت به دروازه مبر کان سر کو
شاهراهیست که منزلگه دلدار من است

خون

GUNNER_2020
11th August 2011, 02:59 AM
قبلی هم میشد [nishkhand]
با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش
خروش

بهـمن
11th August 2011, 03:03 AM
نا زنینا همه از جوش و خروش خم می

طالب باده ی آن نرگس مستانه شدیم

(راسخ ) این طرز غزل شیوه ی (سرخی) است مگر ؟

که همه پیر و جوان راهی میخانه شدیم

پیر

GUNNER_2020
11th August 2011, 03:11 AM
آن می که چراغ رهروان شد
هر پیر که خورد از ائ جوان شد
چراغ

بهـمن
11th August 2011, 03:13 AM
که صبر ، راه درازی به مرگ پیوسته ست !

تو آرزوی بلندی و ، دست من کوتاه

تو دوردست امیدی و پای من خسته ست .

همه وجود تو مهر است و جان من محروم

چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است .

سبز

شب همگی بخیر.

GUNNER_2020
11th August 2011, 03:19 AM
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته ی خویش آدم و هنگام درو
سبز!

ستاره کویر
11th August 2011, 12:29 PM
چون بر آيد صبح گردد سبز دشت
تا ميان رسته قصيل سبز و کشت

دشت[labkhand]

yasi70
11th August 2011, 05:02 PM
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی ز شب گرفته گان چراغ بر نمیکند

پرنده

بهـمن
11th August 2011, 09:21 PM
فروغ فرخزاد

پرنده گفت: "چه بویی ، چه آفتابی ، آه
بهار آمده است
و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت".
پرنده از لب ایوان
پرید، مثل پیامی پرید و رفت.
پرنده کوچک بود.
پرنده فکر نمی کرد.
پرنده روزنامه نمی خواند.
پرنده قرض نداشت.
پرنده آدمها را نمی شناخت.
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بی خبری می پرید
و لحظه های آبی را
دیوانه وار تجربه می کرد.
پرنده، آه، فقط یک پرنده بود...



آبی

*FATIMA*
13th August 2011, 12:43 AM
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز
چهار فصلش همه آراستگی ست
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هرکس دل نیست
قلب ها ز آهن و سنگ
قلب ها بی خبر از عاطفه اند...
سبزه

بهـمن
13th August 2011, 12:55 AM
چون پرند نیلگون، بر روی پو شد مرغزار

پرنیان هفت رنگ، اندر سر آرد کوهسار

سبزه اندر سبزه بینی،چون سپهر اندر سپهر

خیمه اندر خیمه بینی،چون حصار اندر حصار

حصار

GUNNER_2020
13th August 2011, 03:13 AM
قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش
که در این خیل حصاری به سواری گیرند
بازو

بهـمن
13th August 2011, 03:21 AM
کیست این کز لب دیوار من آویخته زلف
تاکوش، شیشه به دست، از همه سو ریخته زلف

کیست این راز پریشانی من در موهاش
تکیهگاه سر شوریده من بازوهاش

زلف

GUNNER_2020
13th August 2011, 03:36 AM
از کفر سر زلف وی ایمان میریخت
وز نوش لبش چشمه ی حیوان میریخت(حیوان با فتحه[nishkhand])
چون کبک خرامندهبصد رعنایی
میرفت و ز خاک قدمش جان میریخت
کبک[nishkhand]

بهـمن
13th August 2011, 03:44 AM
سبزه و لاله چو لب مهوفشان
داده زه فیروزه و لعلش نشان
نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضه ی فیرو زه فام

لاله

GUNNER_2020
13th August 2011, 04:10 AM
گفتم صنما لاله رخا دلدارا
در خواب نمای چهره باری یارا
گفتا که روی به خواب بی ما وانگه
خواهی که دگر به خواب بینی ما را
چهره

سا را
14th August 2011, 11:45 AM
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن

مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند

"ميكده"

GUNNER_2020
14th August 2011, 03:25 PM
آن که جز کعبه مقامش نبد از ياد لبت
بر در ميکده ديدم که مقيم افتادست
کعبه

ستاره کویر
20th October 2011, 10:51 AM
به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک، چرا باید دورت بگردم؟
گفت تو با پـــا آمدی باید بگردی، برو با دل بیا تا من بگردم

خاک

طلیعه طلا
20th October 2011, 11:41 AM
دوش زدم بر سر و دل راي تو

تا نگرم قامت زيبــــــــــــاي تو


خسته ز غمها بنشيــــــــنم برت

بوسه زنم بر لب و سيــــماي تو


هيچ تنابنـــــــــده نــــگيرد دمي

پيش دل و ديده دمي جـــــاي تو


نيک نگر خاک بيابان عــــــشق

زانکه منــــــــم زير کف پاي تو



شور

LEILA1979
4th February 2012, 02:07 PM
دوش با من گفت پنهان كارداني تيز هوش
و ز شما پنهان نشايد كرد سر مي‏
گفت آسان گير بر خود كارها كز روي طبع
سخت مي‏گردد جهان بر مردمان سخت‏كوش‏
لطفاَ با کلمه ( پنهان )

!nesa
26th April 2012, 05:44 PM
ای که تو آگاه شدی از روش ما.کنون
در بر بازوی خود شعر بده در جنون

در همه دیوان بگرد با نفس شور عشق
با کلمات جنون ساز بکن شور خون

جنون

!nesa
26th April 2012, 05:47 PM
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را....... دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


با کلمه: آشکار

*FATIMA*
5th June 2012, 11:08 PM
جنون بی تابی عشقه
جنون فریاد بی تابه
جنون درگیره با روحت
جنون چشم های مهتابه

مهتاب

!nesa
9th June 2012, 09:01 PM
و حرف آخر من این که شبهای سیاهم را

به مهتاب نگاه خود منور می کنی یا نه


منور

mitra.n
10th July 2012, 03:50 PM
منور شد چراغ خانه ام با رويت اي دوست
تمام زندگي مست وجود و بويت اي دوست

تمام

*FATIMA*
19th July 2012, 03:23 PM
تمام روزهایم رو به زوال می رود
چه کنم که از دست نرود زود دلم
روز

!nesa
21st July 2012, 01:08 PM
شب نه چون روز بد وجانکاه است



شب کجا روز کجا شب ماه است

ماه

homeyra
21st July 2012, 01:38 PM
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

هجران

mitra.n
21st July 2012, 03:58 PM
دو روزي شد كه با هجران جانان صحبتي دارم
در اين كار آزمودم خويش را،خوش طاقتي دارم
به حال مرگ باشد، هركه دور افتد ز غمخواري
من از دلدار دور افتاده ام ،خوش حالتي دارم
طاقت

*FATIMA*
3rd September 2012, 12:22 AM
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوقست در جدایی و جورست در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم


شوق

Arefe.B
23rd February 2013, 12:53 AM
برق با شوقم، شراری بیش نیست
شعله، طفل نی سواری بیش نیست
آرزو های دو عالم دستگاه
از کف خاکم غباری بیش نیست

مهندس نوجوان
4th April 2013, 03:40 PM
زاغ می خواست که قارقار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود

Arefe.B
24th April 2013, 05:29 PM
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست

مهندس نوجوان
2nd May 2013, 03:47 PM
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود[golrooz]

Arefe.B
6th May 2013, 07:09 PM
رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد
صد لطف چشم داشتم و یک نظر نکرد

zarinaz
19th August 2014, 03:43 PM
سراغ يوسف مطلب در اين بيابان نيست
مگر ز چاک گريبان نظر به چاه کنيد(بيدل)



باکلمه ى چاه لطفا

مهندس نوجوان
19th August 2014, 03:49 PM
چاه چونان پستی و ژرفاش بی شرمیش ناباور
و غم انگیز و شگفت آور ...

zoh_reh
19th August 2014, 08:25 PM
غـــــــــــم دل با که بگویم که مرا یارى نیست
جز تـــــــــو اى روحِ روان، هیچ مددکارى نیست

zarinaz
21st August 2014, 04:14 PM
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست
(حضرت سعدى)
کلمه ى شکم لطفا

M@HSA_kntu
21st August 2014, 04:36 PM
نهد لعل و فیروزه در صلب سنگ
گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
ز ابر افگند قطره‌ای سوی یم
ز صلب اوفتد نطفه‌ای در(شکم)
از آن قطره لوءلوءی لالاکند
وز این، صورتی سرو بالا کند
باکلمه ی نطفه لطفا...[shaad]

zarinaz
21st August 2014, 09:07 PM
دهد نطفه را صورتی چون پری
که کرده ست بر آب صورتگری؟
(حضرت سعدى)
کلمه ى صورتگر ياصورتگرى لطفا

علي پارسا
22nd August 2014, 12:20 AM
صورتگر نقاشــم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازم
صد نــقش برانــــگیزم با روح درآمــیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم
(مولوي)

با کلمه "بت" لطفا"

zarinaz
22nd August 2014, 12:20 PM
اى شمع بتان تا کى بر گرد درت گردم
پروانه ى خويشم کن تا گرد سرت گردم (محتشم کاشانى )
باکلمه ى پروانه لطفا

مهندس نوجوان
23rd August 2014, 12:31 AM
یک شبی پروانگان جمع آمدند
در مضیفی طالب شـمع آمدند

zarinaz
26th August 2014, 10:28 PM
درتماشايت به رنگ شمع هرجا مى رويم
ديده ى ما يک قدم پيش است از مژگان ما
(بيدل دهلوى)
باکلمه ى تماشالطفا

zoh_reh
27th August 2014, 01:30 AM
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

solinaz
27th August 2014, 04:17 PM
به صحرا بنگری صحرا میبینی
به دریا بنگری دریا میبینی
بهرجا بنگری کوه ودرخت ودشت
نشان از قامت رعنام میبینی[nishkhand]

nedasoltani
27th August 2014, 11:45 PM
قامتش را سرو گفتم سرکشید از من بخشم
دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم

omitis
27th August 2014, 11:48 PM
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت


به غمزه مسله آموز صد مدرس شد

omitis
27th August 2014, 11:51 PM
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت


به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد

zarinaz
1st September 2014, 01:27 PM
تيرى که زدى بردلم از غمزه خطا رفت
تابازچه انديشه کند راى صوابت
باکلمه ى صواب لطفا

مهندس نوجوان
1st September 2014, 07:54 PM
صوابت باشد ای دارای خـــــرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

solinaz
7th September 2014, 11:14 PM
ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا


با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا

مهرسا"مهرسان"
30th November 2014, 10:02 PM
تويى آن آسمان صاف و روشن
من اين كنج قفس مرغى اسيرم
با كلمه روشن

اصغراسلامی مشکنانی
2nd February 2016, 11:43 AM
می کرد دلم کباب و مرا خوار خود نمود
از بی کسی دلم سخت دلخورم

اسلامی مشکنانیsmilee_new1

نارون1
2nd February 2016, 12:54 PM
میکرد دلم کباب و مرا خوار خود نمود
از بی کسی دلم سخت دلخورم

اسلامی مشکنانیsmilee_new1

شما بايد يك كلمه از توي بيتتون انتخاب كنين تا نفر بعد از اون كلمه استفاده كنه

اصغراسلامی مشکنانی
4th February 2016, 09:15 AM
دلخورم کردی ورفتی از برم
غصه هایی را به جانم میخرم

نارون1
4th February 2016, 11:37 AM
اي ساربان آهسته ران كآرام جانم مي رود
وان دل كه با خود داشتم با دلستانم مي رود

" دل "

بحث
4th February 2016, 10:06 PM
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی. ز کدام باده ساقی به من خراب دادی

mohamoha
5th February 2016, 02:37 PM
سلام
ساقی بده پیمانه ای، زان می که بی خویشم کند

بر حسن شور انگیز تو، عاشق تر از پیشم کند

زنده یاد معیری.

شور انگیز


دلم نمی آد بقیه شعرش رو ننویسم.
زان می که در شبهای غم، بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بیش و کم، فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد، فیضی که می خواهی دهد
با مسکنت، شاهی دهد، سلطان درویشم کند

سوزد مرا، سازد مرا، در آتش اندازد مرا
و ز من رها سازد مرا، بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی، سودای هستی از رهی
یغما کند اندیشه را، دور از بد اندیشم کند

نارون1
5th February 2016, 10:39 PM
درياي شورانگيز چشمانت چه زيباست
آنجا كه بايد دل به دريا زد همينجاست

"دريا"

اصغراسلامی مشکنانی
6th February 2016, 11:28 AM
آشکار میکنی آن زلف ناز خود
با این دلم چه عجب حال میکنی

l.ghasemi
6th February 2016, 12:01 PM
تا نگريد طفلك حلوا فروش

ديگ بخشايش كجا آيد به جوش
مولوي

zoh_reh
7th February 2016, 01:26 PM
درياي شورانگيز چشمانت چه زيباست
آنجا كه بايد دل به دريا زد همينجاست

"دريا"


مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,

"خونین"

فرهاد علیپور
9th February 2016, 12:06 PM
کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نشود
حاجی، ا حرام دگر بند و ببین یار کجاست....

نارون1
9th February 2016, 01:00 PM
مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,

"خونین"

خونين جگرم بگذر و بگذار بگريم
خالي نشود سينه ،مگر زار بگريم

"گريه"

zoh_reh
11th February 2016, 01:41 PM
خونين جگرم بگذر و بگذار بگريم
خالي نشود سينه ،مگر زار بگريم

"گريه"

مرده بدم زنده شدم خنده بدم گریه شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

"پاینده"

zoh_reh
11th February 2016, 01:43 PM
کعبه یک سنگ نشانیست که ره گم نشود
حاجی، ا حرام دگر بند و ببین یار کجاست....


از دلبــــرم به بتکـــــــده، نام و نشان نبود
در کعبــــــــه نیز جلـوه‏ اى از او عیان نبود

"بتکده"

نارون1
12th February 2016, 02:26 PM
مرده بدم زنده شدم خنده بدم گریه شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

"پاینده"


اگر كار مرا چون زلف مشكين
نيندازي به پا پاينده باشي

" زلف "

zoh_reh
12th February 2016, 08:55 PM
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طُره را تاب مده تا ندهی بر بادم

"حلقه"

نارون1
12th February 2016, 09:05 PM
سلسله موي دوست حلقه دام بلاست
هركه در اين حلقه نيست فارغ از اين ماجراست

"بلا "

الهه ی محبت
18th February 2016, 08:58 PM
توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
نفر بعدی لطفا با دانش

نارون1
18th February 2016, 10:56 PM
تا جهان بود از سر آدم فراز
کس نبود از راز دانش بی نیاز


" جهان "

فرهاد علیپور
20th February 2016, 08:49 AM
جهان جام و عجل ساقی،فلک می
خلایق ، ریزه خوار سفره ی وی

خلاصی نیست اهل این جهان را
نه از ساقی،نه از ساغر ،نه از می

نارون1
21st February 2016, 12:17 AM
جهان جام و عجل ساقی،فلک می
خلایق ، ریزه خوار سفره ی وی

خلاصی نیست اهل این جهان را
نه از ساقی،نه از ساغر ،نه از می



کلمه انتخابی شما کدومه ؟[sootzadan]

فرهاد علیپور
21st February 2016, 08:29 AM
اولا سلام[golrooz]
دوما : جهان

علي پارسا
21st February 2016, 11:47 PM
ما مردِ سِنانیم نه از بهر سه نان

ما دست زنانیم نه از دستِ زنان

در صـید بَدانـیـم نه در صـید بَدان

از بندْ جَهانیم نه در بندِ جَهان

(دستِ زنان=دسته زنان، گروه زنان)


با: "شتر"

نارون1
22nd February 2016, 12:28 AM
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

" باران "

فاطمه قطب تحریری
22nd February 2016, 07:17 PM
وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست. از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پرمرغان نگاهم را شست.

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd February 2016, 10:54 PM
تــا راه قــلــنـدری نـپــوئــی نـشـود

رخساره به خون مِی نشوئی نشود

سودا چه پزی که همچو دلسوختگان

تا ترک غم خویش نگوئی نشود

نارون1
22nd February 2016, 11:45 PM
خب من خودم " رخساره "رو انتخاب كردم[cheshmak]

دوش مي آمد و رخساره برافروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود

" غمزده "

حسنعلی ابراهیمی سعید
23rd February 2016, 12:06 AM
بسیار بگشتیم به گرد در و دشت
یک کار من از گشت، همی نیک نگشت
در نــــاخوشی زمانه باری عمرم
گر خوش نگُذَشت، خوش؛ خوش بگذشت

نارون1
23rd February 2016, 12:28 AM
يك عمر به كودكي به استاد شديم
يك عمر ز استادي خود شاد شديم

" استاد "

نارون1
23rd February 2016, 12:30 AM
بسیار بگشتیم به گرد در و دشت
یک کار من از گشت، همی نیک نگشت
در نــــاخوشی زمانه باری عمرم
گر خوش نگُذَشت، خوش؛ خوش بگذشت


با "غمزده " ، بيت نگفتينا [cheshmak][sootzadan]

حسنعلی ابراهیمی سعید
23rd February 2016, 09:58 PM
سلام
قدیما ما با حرف آخر شروع میکردیم
اینطوری که می فرمایید را توضیح فرمایید

نارون1
23rd February 2016, 10:03 PM
سلام
قدیما ما با حرف آخر شروع میکردیم
اینطوری که می فرمایید را توضیح فرمایید


سلام ..... خواهش میکنم[golrooz]

اون سبک مشاعره که فرمودین ، اینجاست
مشاعره (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?436-%D9%85%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D9%87)
ولی این تایپیک " مشاعره با کلمه " اینطور است که فرد قبلی از بیتی که خودش گذاشته یک کلمه رو انتخاب میکنه و نفر بعد باید یک بیت بگه که اون کلمه انتخابی نفر قبل داخلش باشه

امیدوارم توضیحم خوب بوده باشه [khejalat]

فاطمه قطب تحریری
23rd February 2016, 10:32 PM
بر من خسته ی غمزده رحمی

بر دل جان به لب آمده رحمی

نرو نرو یک نگاه بر حرم کن

به حرم رحمی

حسنعلی ابراهیمی سعید
23rd February 2016, 11:25 PM
امشب دگر ز هر كه و هر كارخسته ام

دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
امشب دگر ز هر كه و هر كارخسته ام

دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم

سجاد ی
25th February 2016, 12:39 PM
دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست/شکسته باد کسی که این چنینمان می خواست..

زهره 0319
28th February 2016, 02:59 PM
باران ببار باران ببار مرا به یاد من بیار

ببر مرا ازین دیار به دست یارم بسپار

دیار

فاطمه قطب تحریری
28th February 2016, 10:47 PM
من زاده دیار تنهایی ام
چه جرم کرده ام ای جان و دل به حضرت تو ....

پاطاق
29th February 2016, 04:59 PM
در شبي پر ستاره و آرام دختري در عذاب مي ميرد

دختري در عذاب تنهايي غرق در التهاب مي ميرد


شميم

فاطمه قطب تحریری
29th February 2016, 07:33 PM
با مــــــن بـــــگو سخـــن که تو تا لـــب گشوده ای

بی پــــــرده بر زبــــــان تو برهـــــان شکفته است

پا گر نهی به عرصه تو ، چون روز روشــن است

چون موج از خــــــروش تو جولان شکـــفته است

خلقـــــی اگــــــر به تیـــــغ تـــــــو از پــــای اوفتند

بر گردنــت که گفــــــته که تــــاوان شکفته است ؟

جانم فـــــدای خــــــــوی تـــــو ، دردت به جان من

در درد بـــــا شمــــــیم تو درمـــــــان شکـفته است

حسنعلی ابراهیمی سعید
29th February 2016, 09:30 PM
گاهی دوست داشتن آدم ها درد دارد

دردش این است که کسی

حرف دلت را نمی فهمد...!


"هوشنگ ابتهاج"

فاطمه قطب تحریری
1st March 2016, 12:08 PM
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت / باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین / افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را / با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب و ورد سحری بود

فاطمه قطب تحریری
1st March 2016, 12:32 PM
خـدا به هر که شبی عاشقانه تر داده
دو چشم جاری و اشکی روان تر داده
زمان خلقت عالم خدای عشق پسند
به عاشقان جگری پر زبانه تر داده

momentsquran
1st March 2016, 01:55 PM
خدا يا همتي كن عطا
كه با چشم همت بجويم تو را
كلمه بعدي به رنگ سبز مشخص شده ادامه بده

فاطمه قطب تحریری
1st March 2016, 02:38 PM
ما که عاشق می شویم خدا را گم میکنیم!
خوشا به حال زلیخا...
عاشق که شد خدا را پیدا کرد...

پاطاق
1st March 2016, 05:57 PM
عمرِبی تو عمرِ بیهودست رسوایم مکن
جان زینب یا حسین، مشغول دنیایم مکن

عاشق ازلیلاییِ معشوق، حیران میشود
ازخدا خواهم،که جز مجنونِ لیلایم مکن

حسنعلی ابراهیمی سعید
3rd March 2016, 01:39 AM
مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است
بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است

فاطمه قطب تحریری
3rd March 2016, 01:58 PM
زان سر زلف مرا بی سر و سامان کردی
خون غرقه‌اش از خنجر مژگان کردی
من به سودای غمت اشک به دامن کردم
تا تو از سنبل تر مشک به دامان کردی

حسنعلی ابراهیمی سعید
3rd March 2016, 07:45 PM
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما

یوم العزا شده همه ایام سال ما

عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم

پروانه شو ، بسوز ، رسی تا به حال ما

پاطاق
10th March 2016, 01:06 PM
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
كه یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

حسنعلی ابراهیمی سعید
10th March 2016, 07:44 PM
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
زملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آنکه خدمت جام جهان نما بکنند
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق
لیک چو درد در تو نبیندکه رادوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم ،بود که بیداری
به وقت فاتحه ی صبح یک دعابکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگردلالت این دولتش صبا بکند

پاطاق
20th April 2016, 04:46 PM
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند


نه هر که آینه سازد، سکندری داند


نه هر که طرف کله کج‌نهاد و تند نشست

کلاه‌داری و آیین سروری داند


تو بندگی، چو گدایان، به شرطِ مزد مکن

که خواجه خود روش بنده‌پروری داند


غلام همت آن رندِ عافیت‌سوزم

که در گداصفتی، کیمیاگری داند


وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی

وگرنه هر که تو بینی، ستم‌گری داند


بباختم دل دیوانه و ندانستم

که آدمی‌بچه‌ای شیوهٔ پری داند


هزار نکتهٔ باریک‌تر ز مو این‌جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند


مدارِ نقطهٔ بینش ز خال توست مرا

که قدر گوهر یک‌دانه جوهری داند



به قد و چهره، هرآن‌کس که شاه خوبان شد

جهان بگیرد اگر دادگستری داند



ز شعر دلکش حافظ کسی بُوَد آگاه

که لطف طبع و سخن‌گفتنِ دری داند

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد