maede roshanali
10th August 2011, 02:42 AM
شما یادتون نمیاد…
اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگمیشدیم
************************************************** ************
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلندمیشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال کهبتراشیم
************************************************** ************
پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش میخواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف میشد.
************************************************** ************
وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد،بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیمنمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحالبشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخکرده
************************************************** ************
صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمتراست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نوبود
************************************************** ****************
برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پزمیدادیم
************************************************** ************
با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیممدرسه
************************************************** ************
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتشمیکردیم
************************************************** ************
برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن
************************************************** ************
توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت روتوی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بودچه جوری میخوردیم ما )))
************************************************** ************
با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست میکردیم
************************************************** ************
صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سومرو
************************************************** **********
قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هرکلاس، بعد هر کی میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهییُررررحمـ ــَنییُرررررحییییییم
************************************************** *********
اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرامیپوشیدن
************************************************** ******************
تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به مابگه بریم از دفتر گچ بیاریم همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدمصدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
************************************************** **********
شمایادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصاتماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …
************************************************** **********
اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگمیشدیم
************************************************** ************
وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلندمیشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال کهبتراشیم
************************************************** ************
پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش میخواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف میشد.
************************************************** ************
وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد،بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیمنمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحالبشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخکرده
************************************************** ************
صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمتراست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نوبود
************************************************** ****************
برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پزمیدادیم
************************************************** ************
با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیممدرسه
************************************************** ************
تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتشمیکردیم
************************************************** ************
برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن
************************************************** ************
توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت روتوی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بودچه جوری میخوردیم ما )))
************************************************** ************
با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست میکردیم
************************************************** ************
صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سومرو
************************************************** **********
قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هرکلاس، بعد هر کی میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهییُررررحمـ ــَنییُرررررحییییییم
************************************************** *********
اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرامیپوشیدن
************************************************** ******************
تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به مابگه بریم از دفتر گچ بیاریم همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدمصدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه
************************************************** **********
شمایادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصاتماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان …
************************************************** **********