Joseph Goebbels
4th August 2011, 10:00 AM
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/a/ab/Bundesarchiv_Bild_183-H1216-0500-002%2C_Adolf_Hitler.jpg/396px-Bundesarchiv_Bild_183-H1216-0500-002%2C_Adolf_Hitler.jpg
نیزه نفرین شده سرنوشت :
آیا هیتلر جنگ جهانی دوم را برای پیدا کردن این نیزه اغاز کرد ؟
خوانندگان محترم توجه داشته باشند که بر اساس تعالیم اسلام ، حضرت عیسی مصلوب نشد . در عوض ، به اسما نعروج کرد و یهودای اسخریوطی را به جای ان حضرت مصلوب کردند . حال اینکه نیزه سرنوشت ، نیزه ای است که به پهلوی یهودا فروشده یا اینکه در کل افسانه ای بیش نباشد ممکن است هیچ زمان برای ما مشخص نشود .
هیتلر قبل از جنگ:
بر اساس یک کتاب خطی ناتمام به نام " من با برادر هیتلر ازدواج کردم " که در اواخر دهه 1970 در مرکز کتابخانه عمومی نیویورک کشف شد ، ادولف هیتلر از نوامبر 1912 تا اوریل 1913 در خانه ای واقع در ناحیه " توکستت " شهر لیورپول انگلیس اقامت داشته است . مورخین قبل از بررسی ، ان کتاب را یک حیله تصور می کردند ولی وقتی ان را خواندند بسیاری از انها به این نتیجه رسیدند که ادعاهای نویسنده کتاب ان قدر ها که در ابتدا فکر می کردند عجیب نیست . نویسنده این کتاب جنجال برانگیز " بریجیت هیتلر " همسر الویس برادر ناتنی ادولف هیتلر است که متولد ایرلند و نام خانوادگی او دالینگ بود . او الویس را در سال 1909 در نمایش سالانه اسبها در دوبلین ملاقات کرد . الویس جوان و شاد اتریشی با زبان انگلیسی نه چندان روان ، خود را به بریجیت 17 ساله معرفی کرد . این یکی از همان مواردی بود که عشق در اولین نگاه به وجود امد . بریجیت مرتب با این مرد خارجی که می گفت در یک هتل کار می کند دیدار می کرد ولی والدین او وقتی فهمیدند که منظور الویس از کار کردن در هتل ، پیش خدمتی در هتل " شلبورن " است ، او را نپذیرفتند . اما بریجیت که الویس را دوست داشت با او به لندن رفت و در انجا با هم ازدواج کردند . یکسال بعد از ازدواج بریجیت برای الویس پسری به دنیا اورد و نامش را ویلیام پاتریک گذاشتند . بریجیت پسرش را پت و الویس او را ویلی صدا می کرد . در سال دوم ازدواجشان این زوج تصمیم گرفتند که به لیورپول بروند و انجا رستوران کوچکی در خیابان دال بزنند که موفقیت چندانی برای انها نداشت .الویس که سرسخت بود تصمیم گرفت که رستوران را بفروشد و مهمان خانه ای را در قسمت دیگر شهر بخرد ولی چون کار سختی بود الویس ورشکست شد . بعد از این ماجرا وقتی در مسابقا تاسب دوانی بزرگ ملی پول هنگفتی برنده شد ، اینده اقتصادی او اندکی بهبود یافت . او پول خود را در صنعت تولید تیغ ریش تراشی به کار گرفت و با خود فکر کرد که در این کار نیز شریکی داشته باشد . بنابراین نامه ای به شوهر خواهرش انتون روبال در وین نوشت و از او خواست تا همراه همسرش به لیورپول بیایند و هزینه مسافرت انها را ه مهمراه نامه فرستاد . در یک صبح سرد ماه نوامبر در سال 1912 الویس به اتفاق همسرش به ایستگاه قطار خیابان لایم رفتند و منتظر رسیدن قطار ساعت 11:30 شدند . وقتی قطار به ایستگاه رسید انها بی صبرانه در انتظار پیاده شدن انتون و همسرش بودند ولی در میان ناباوری انها مرد جوانی را دیدند که از قطار پیاده شد . ان مرد که صورتی رنگ پریده و کت و شلوار کهنه ای به تن داشت و به انها نزدیک شد و دست خود را به سمت الویس دراز کرد . او ادولف ، برادر ناتنی الویس بود . ادولف گفت او به جای انتون رویال که بنا به دلایل مختلفی نتوانسته بود به این سفر بیاید امده است . بحث تندی به زبان المانی میان ان دو در گرفت . شب هنگام الویس برادرش را به اپارتمان خود در خیابان اپراستن هوپ اورد و بریجیت دید که دو برادر رفتار دوستانه تری نسبت به قبل با یکدیگر دارند . او برای انها شام درست کرد و بعد از شام ادولف به استراحت در اتاق نشیمن پرداخت . بریجیت شوهرش را به خاطر رفتار خشن با برادرش سرزنش کرد . الویس گفت : ادولف کسی است که من همیشه او را برادر هنرمند خود خطاب می کردم از اتریش گریخته و برای 18 ماه فراری بوده است . او به همین علت نزد من امده و وقتی او در ایستگاه قطار این حرف ها را به من زد از اینکه چرا با اغوش باز از او استقبال نکردم متعجب بود . الویس گفت که ادولف در این مدت با استفاده از هویت برادر مرده شان " ادموند " رفت و امد می کرده است ولی زمانی که پلیس به حیله او پی برده ، با التماس پولی را که الویس برای مسافرت انتون رویال فرستاده بود از همسر او گرفته است . بر اساس گفته های بریجیت برادر شوهر 23 ساله او پیشتر وقت خود را در اطراف خانه به بطالت می گذراند و اغلب مشغول بازی کردن با ویلیام پاتریک دو ساله بود . ادولف در ابتدا خیلی کم حرف می زد ولی بعد از گذشت چند هفته رفتار دوستانه تری از خود نشان داد و درباره علاقه خود به نقاشی و برنامه های اینده زندگی خود صحبت کرد . او به بریجیت گفت وقتی تقاضای او برای به اکادمی هنر وین توسط یک پروفسور یهودی رد شد چقدر ناامید شد زیرا ان پروفسور به او گفته گرچه استعداد کمی در مهندسی دارد ولی توانایی نقاشی ندارد . او به زن برادرش گفته بود که روزی المان جایگاه اصلی خود را در جهان بدست خواهد اورد و هر وقت این سخنان را می گفت یک نقشه جهان متعلق به الویس را کف اتاق پهن می کرد و شرح می داد که چه طور المان ها ابتدا فرانسه و بعد انگلستان را فتح خواهند کرد . در یک مورد وقتی بریجیت به حرف های او بی اعتنایی کرد ، ناگهان ادولف به داد و فریاد پرداخت . بریجیت هم به او گفته بود که او یک المانی نیست بلکه یک فراری فقری اتریشی است و باعث عصبانیت ادولف شد . یک روز وقتی با برادرش به بیرون رفتند ادولف شیفته سبک معماری ساختمان ها و اثار تاریخی از قبیل گنبد " سنت پل " و استحکامات " تاور برج " شد . هنگام بازگشت ان دیکتاتوراینده چند طرح از کلیسای " سنت پل " را رسم کرد . بریجیت در کتاب خود به خانم پرینتس همسایه خود که با ستاره بینی و مسایل فوق طبیعی سروکار داشت اشاره کرده است و می گوید ادولف ساعت ها از وقت خود را در خانه او به سر می برده است و از او می خواسته که از اینده اش با او حرف بزند . خانم پرینتیس گفته بود که اینده شگرفی در انتظار ادولف جوان است . او با نگاه کردن به کف دست این اتریشی به او گفت که خط سرنوشت او برجسته است و نشان می دهد که او زندگی شگفت انگیزی خواهد داشت . اغو به این نکته نیز اشاره کرد که خط قلب ادولف از مسیر سرنوشت او عبور می کند و این به ان مفهوم است که اگر احساسات بر هدف زندگی او چیره شود خنثی خواهد شد . سرانجام روزی رسید که ادولف باید به خانه اش بر می گشت و او در ماه می سال 1913 لیورپول را ترک کرد و به المان بازگشت . بریجیت در کتاب خود می نویسد خودش را برای پناه دادن مردی که دنیا را درگیر جنگی زیانبار کرد سرزنش می کند و افسوس می خورد چرا به او زبان انگلیسی نیاموخته است . مورخین حضور هیتلر در لیورپول را واقعی دانسته و این دوران را " دوران گمشده زندگی هیتلر " نامیده اند . هیتلر در کتاب خود به این دوره اشاره نکرده است . به هر حال در بمباران انگلستان اخرین بمب های المان در لیورپول افتاد و خانه ای که هیتلر مدتی در ان اقامت داشت نابود شد .
ادامه دارد...
منبع : مجله دانستنیها / ش 34
نیزه نفرین شده سرنوشت :
آیا هیتلر جنگ جهانی دوم را برای پیدا کردن این نیزه اغاز کرد ؟
خوانندگان محترم توجه داشته باشند که بر اساس تعالیم اسلام ، حضرت عیسی مصلوب نشد . در عوض ، به اسما نعروج کرد و یهودای اسخریوطی را به جای ان حضرت مصلوب کردند . حال اینکه نیزه سرنوشت ، نیزه ای است که به پهلوی یهودا فروشده یا اینکه در کل افسانه ای بیش نباشد ممکن است هیچ زمان برای ما مشخص نشود .
هیتلر قبل از جنگ:
بر اساس یک کتاب خطی ناتمام به نام " من با برادر هیتلر ازدواج کردم " که در اواخر دهه 1970 در مرکز کتابخانه عمومی نیویورک کشف شد ، ادولف هیتلر از نوامبر 1912 تا اوریل 1913 در خانه ای واقع در ناحیه " توکستت " شهر لیورپول انگلیس اقامت داشته است . مورخین قبل از بررسی ، ان کتاب را یک حیله تصور می کردند ولی وقتی ان را خواندند بسیاری از انها به این نتیجه رسیدند که ادعاهای نویسنده کتاب ان قدر ها که در ابتدا فکر می کردند عجیب نیست . نویسنده این کتاب جنجال برانگیز " بریجیت هیتلر " همسر الویس برادر ناتنی ادولف هیتلر است که متولد ایرلند و نام خانوادگی او دالینگ بود . او الویس را در سال 1909 در نمایش سالانه اسبها در دوبلین ملاقات کرد . الویس جوان و شاد اتریشی با زبان انگلیسی نه چندان روان ، خود را به بریجیت 17 ساله معرفی کرد . این یکی از همان مواردی بود که عشق در اولین نگاه به وجود امد . بریجیت مرتب با این مرد خارجی که می گفت در یک هتل کار می کند دیدار می کرد ولی والدین او وقتی فهمیدند که منظور الویس از کار کردن در هتل ، پیش خدمتی در هتل " شلبورن " است ، او را نپذیرفتند . اما بریجیت که الویس را دوست داشت با او به لندن رفت و در انجا با هم ازدواج کردند . یکسال بعد از ازدواج بریجیت برای الویس پسری به دنیا اورد و نامش را ویلیام پاتریک گذاشتند . بریجیت پسرش را پت و الویس او را ویلی صدا می کرد . در سال دوم ازدواجشان این زوج تصمیم گرفتند که به لیورپول بروند و انجا رستوران کوچکی در خیابان دال بزنند که موفقیت چندانی برای انها نداشت .الویس که سرسخت بود تصمیم گرفت که رستوران را بفروشد و مهمان خانه ای را در قسمت دیگر شهر بخرد ولی چون کار سختی بود الویس ورشکست شد . بعد از این ماجرا وقتی در مسابقا تاسب دوانی بزرگ ملی پول هنگفتی برنده شد ، اینده اقتصادی او اندکی بهبود یافت . او پول خود را در صنعت تولید تیغ ریش تراشی به کار گرفت و با خود فکر کرد که در این کار نیز شریکی داشته باشد . بنابراین نامه ای به شوهر خواهرش انتون روبال در وین نوشت و از او خواست تا همراه همسرش به لیورپول بیایند و هزینه مسافرت انها را ه مهمراه نامه فرستاد . در یک صبح سرد ماه نوامبر در سال 1912 الویس به اتفاق همسرش به ایستگاه قطار خیابان لایم رفتند و منتظر رسیدن قطار ساعت 11:30 شدند . وقتی قطار به ایستگاه رسید انها بی صبرانه در انتظار پیاده شدن انتون و همسرش بودند ولی در میان ناباوری انها مرد جوانی را دیدند که از قطار پیاده شد . ان مرد که صورتی رنگ پریده و کت و شلوار کهنه ای به تن داشت و به انها نزدیک شد و دست خود را به سمت الویس دراز کرد . او ادولف ، برادر ناتنی الویس بود . ادولف گفت او به جای انتون رویال که بنا به دلایل مختلفی نتوانسته بود به این سفر بیاید امده است . بحث تندی به زبان المانی میان ان دو در گرفت . شب هنگام الویس برادرش را به اپارتمان خود در خیابان اپراستن هوپ اورد و بریجیت دید که دو برادر رفتار دوستانه تری نسبت به قبل با یکدیگر دارند . او برای انها شام درست کرد و بعد از شام ادولف به استراحت در اتاق نشیمن پرداخت . بریجیت شوهرش را به خاطر رفتار خشن با برادرش سرزنش کرد . الویس گفت : ادولف کسی است که من همیشه او را برادر هنرمند خود خطاب می کردم از اتریش گریخته و برای 18 ماه فراری بوده است . او به همین علت نزد من امده و وقتی او در ایستگاه قطار این حرف ها را به من زد از اینکه چرا با اغوش باز از او استقبال نکردم متعجب بود . الویس گفت که ادولف در این مدت با استفاده از هویت برادر مرده شان " ادموند " رفت و امد می کرده است ولی زمانی که پلیس به حیله او پی برده ، با التماس پولی را که الویس برای مسافرت انتون رویال فرستاده بود از همسر او گرفته است . بر اساس گفته های بریجیت برادر شوهر 23 ساله او پیشتر وقت خود را در اطراف خانه به بطالت می گذراند و اغلب مشغول بازی کردن با ویلیام پاتریک دو ساله بود . ادولف در ابتدا خیلی کم حرف می زد ولی بعد از گذشت چند هفته رفتار دوستانه تری از خود نشان داد و درباره علاقه خود به نقاشی و برنامه های اینده زندگی خود صحبت کرد . او به بریجیت گفت وقتی تقاضای او برای به اکادمی هنر وین توسط یک پروفسور یهودی رد شد چقدر ناامید شد زیرا ان پروفسور به او گفته گرچه استعداد کمی در مهندسی دارد ولی توانایی نقاشی ندارد . او به زن برادرش گفته بود که روزی المان جایگاه اصلی خود را در جهان بدست خواهد اورد و هر وقت این سخنان را می گفت یک نقشه جهان متعلق به الویس را کف اتاق پهن می کرد و شرح می داد که چه طور المان ها ابتدا فرانسه و بعد انگلستان را فتح خواهند کرد . در یک مورد وقتی بریجیت به حرف های او بی اعتنایی کرد ، ناگهان ادولف به داد و فریاد پرداخت . بریجیت هم به او گفته بود که او یک المانی نیست بلکه یک فراری فقری اتریشی است و باعث عصبانیت ادولف شد . یک روز وقتی با برادرش به بیرون رفتند ادولف شیفته سبک معماری ساختمان ها و اثار تاریخی از قبیل گنبد " سنت پل " و استحکامات " تاور برج " شد . هنگام بازگشت ان دیکتاتوراینده چند طرح از کلیسای " سنت پل " را رسم کرد . بریجیت در کتاب خود به خانم پرینتس همسایه خود که با ستاره بینی و مسایل فوق طبیعی سروکار داشت اشاره کرده است و می گوید ادولف ساعت ها از وقت خود را در خانه او به سر می برده است و از او می خواسته که از اینده اش با او حرف بزند . خانم پرینتیس گفته بود که اینده شگرفی در انتظار ادولف جوان است . او با نگاه کردن به کف دست این اتریشی به او گفت که خط سرنوشت او برجسته است و نشان می دهد که او زندگی شگفت انگیزی خواهد داشت . اغو به این نکته نیز اشاره کرد که خط قلب ادولف از مسیر سرنوشت او عبور می کند و این به ان مفهوم است که اگر احساسات بر هدف زندگی او چیره شود خنثی خواهد شد . سرانجام روزی رسید که ادولف باید به خانه اش بر می گشت و او در ماه می سال 1913 لیورپول را ترک کرد و به المان بازگشت . بریجیت در کتاب خود می نویسد خودش را برای پناه دادن مردی که دنیا را درگیر جنگی زیانبار کرد سرزنش می کند و افسوس می خورد چرا به او زبان انگلیسی نیاموخته است . مورخین حضور هیتلر در لیورپول را واقعی دانسته و این دوران را " دوران گمشده زندگی هیتلر " نامیده اند . هیتلر در کتاب خود به این دوره اشاره نکرده است . به هر حال در بمباران انگلستان اخرین بمب های المان در لیورپول افتاد و خانه ای که هیتلر مدتی در ان اقامت داشت نابود شد .
ادامه دارد...
منبع : مجله دانستنیها / ش 34