hani2011
3rd August 2011, 09:05 AM
تاریخ حقوق - سرگذشت نخستین قانون جزا و چگونگی تشکیل پلیس در ایران (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.lawbank.blogfa .com%2Fpost-666.aspx)
نوشته: محمد مهدی حسنی
سرگذشت حقوق موضوعه جدید ایران و همچنین تشکیلات امروزین پلیس ( بعنوان ضابط قضایی)، ریشه در سالهای قبل از امضا فرمان مشروطیت دارد و شالوده و پی ریزی این تاسیسات را می توان در دوره ناصری جستجو کرد، مقطعی از تاریخ کشور ما که مسافرت و آمد و شد متقابل ایرانیان به اروپا کم کم روابط فرهنگی و سیاسی نابرابری را گسترد. در این دوره برخورد امواج فرهنگ جدید مغرب زمین به ساحل نهاد های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما و نشر و پذیرش افکار متفکرین قرن هیجدهم فرانسه، سوغات و ره آورد شاه و منورالفکران وقت اروپا رفته به کشور ماست. و اینهمه با خود آثار مثبت و منفی بسیاری بدنبال داشت. بلاتردید دستیابی به اطلاعات و واقعات آنزمان و مطالعه سرگذشت افراد دخیل در ماجرا، برای علاقمندان به تاریخ و خاصه شناسائی کامل ریشه های حقوق موضوعه ما و تبیین پیشینه پلیس در کشور بسیار مفید و لازم است .
در این مقطع تاریخی و در موضوع مورد بحث، یک نام بیش از هر چیز خودنمایی می کند : کنت دومونت فرت " conte de monte frête " که سابقاً چهارراه کنت، واقع در خیابان لاله زار تهران، نام همین شخص را بر جبین خود داشت.
در سال 1296 قمری ناصرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا ضمن خریداری مقداری اسلحه و مهمات، از پادشاه اطریش خواست تا تعدادی صاحب منصب و معلم نظامی برای تربیت قشون ایران گسیل دارد، کنت در میان همین افسران تازه وارد بود و برای اولین بار در ایران بهتاسیس نظمیه (بصورت تشکیلاتپلیس جدید) به تقلید از سازمان پلیس اروپائی (اطریش) اقدام کرد* 1 و هنوز اندکی از ورود وی و استقرارش در سمت رئیس پلیس پایتخت نگذشته بود که دستور العمل (کتابچه) ای در شرح وظایف پلیس نگاشتکه احتمالاً در کشور ما، اولین قانون عرفی جزایی محسوب می شود. کتابچه مذکور به شاه عرضه شد. کار کنت مورد پسند قبله عالم واقع و همان بعنوان قانون امضاء و اجرایی گردید.
در ادامه، بحث خود را در چهار بخش دنبال می کنیم :
الف – این جناب کنت کیست ؟
برابر شرحی که در سال 1303 در روزنامه رسمی "شرف" در باره وی درج شده است، کنت اصلاً از یک خانواده فرانسوی بود که در سال 1235 مسیحی یک شعبه از آن از فرانسه به ایتالیا هجرت و در سیسیل توطن گزیدند.
کنت در سال 1839 میلادی (1254 ﻫ. ق.) متولد شد و پس از پایان تحصیلات به سمت صاحبمنصبی در گارد سلطنتی پادشاه ناپل و سیسیل داخل گشت. در جنگ با گاریبالدی در 1860 میلادی شرکت داشت و در این جنگ مجروح و به نشان جنگی ممتاز شد. پس از جنگ به همراه پادشاه خود به رم آمد و با موافقت شاه وارد قشون پاپ شد و پس از اندک زمانی به وساطت وی داخل در خدمت امپراطوری اطریش گردید و در سپاه آن دولت صاحبمنصب گشت و در جنگهای اطریش با دانمارک و پروس شرکت و ابراز شجاعت نمود و نشان جنگی دریافت داشت .
در 1869 میلادی از خدمات نظامی استعفا نمود و چون ناصرالدین شاه از امیراطور اطریش درخواست فرستادن افسران نظامی و مستشاران اطریشی نمود، کنت نیز یکی از انتخاب شدگان بود که با همسر اطریشی و دو پسر و یک دختر خود به تهران آمد و مامور تشکیل نظمیه شد.
بنابر اطلاعاتی که مرحوم اقبال از یکی از پسران کنت تحصیل کرده است، پدرش رئیس قراولان مخصوص فردیناند دوم ( پادشاه سیسیل و ایتالیای جنوبی ) بود و با انقراض این سلسله، فردیناند و زنش - که خواهر زن فرانسوا ژرف دوم (امیر امپراطور اطریش) بود - با بیست نفر از صاحبمنصبان خود از جمله کنت به وینه رفت.
وقتی کنت به طهران آمد، ابتد نزدیک به "سر تخت بربریها" در قسمت جنوب ساختمان کنونی وزارت آموزش و پرورش ساکن شد . محل مسجد کنونی سراج الملک قهوه خانه کنت بوده است (خاطرات اعتماد السلطنه، ص 617 ). بعدها در نزدیکی چهارراه کنت زمینهائی خرید و باغی برای خود ساخت .
کنت تا واقعه رژِی همچنان رئیس نظمیه بود. با ایجاد سرو صدای رژِ ی و پیروزی علمای دینی در این واقعه، ناصرالدین همچون بیگانگان دیگر، کنت را از ریاست پلیس برکنار ساخت و چون از خدمات کنت رضایت داشت او را " ژنرال آجودان" خود نمود و سمت ریاست تشریفات هیئت مستقبلین وزرای مختار و سفرای کبار خارجی را که بایران وارد میشدند باو داد. کنت تا زمان عزل محمد علی شاه این سمت را داشت پس از خلع محمد علی شاه کنت از کار برکنار شد و اما تا پایان عمر حقوق و مستمری او را دولت ایران میپرداخت تا اینکه در سال 1916 میلادی درگذشت و در دولاب - که چند تن از بستگانش نیز در آنجا مدفون بودند - به خاک سپرده شد .
وی در ابتدای ورود از نظر نظامی دارای درجه "امیر تومانی" بود و تابعیت ایرانی یافت . کنت سیزده فرزند داشت و ارشد ایشان آرتور منشی وزارت خارجه شد و در اوایل سال 1310 درگذشت ( خاطرات اعتماد السلطنه ، ص 1170 ) .
دختر کنت "لیلی" نیز زن "شارژه دافر" در ایران شد. یکی از پسرهای او که د رایران بدنیا آمد، بدستور شاه "جمشید" نام گرفت. پسر دیگرش "آنتونیو" در موقع ورود به ایران چهارده ساله بود . او و آرتور در طهران به مدرسه دارالفنون رفتند و دوره آن مدرسه را دیدند و آنتونیو بعداً عضو اداره تشریفات دربار گردید. زمانی هم کاردار سفارت ایران در بخاراست بود و در 1922 کاردار سفارت ایران در صوفیه شد و پس از جنگ بین المللی دوم که او و زنش در صوفیه بودند و در ناز و نعمت به سر می بردند گرفتار انقلاب کمونیستی شدند و توانستند جان به سلامت به در برند و تهیدست به ایتالیا بروند و در آنجا به تنگدستی می گذراندند تا به استخدام سفارت ایران در آمد . آنتونیو زبانهای فارسی و آلمانی و فرانسه را خوب می دانست (به نقل به اختصار از مجله اطلاعات ماهانه سال 3 ابان 1329 ، ص 16 ). * 2
ب – چگونگی بنیان گذاری نظمیه و وضع نخستین قانون جزایی کشور ما
امین الدوله در خاطرات خود ورود کنت را چنین شرح میدهید : " همچنین در وینه پایتخت اطریش از وضع پلیس و احتساب شهری هم گفتگویی شده بود. پس از ورود شاه بتهران چندی نگذشت که ارباب مناصب نظامی اطریش رسیدند .... بفاصله چند ماه شخصی با عیال و اطفال خردسال خود وارد تهران شد و از " کنت گرنویل " که در خاک اطریش مهماندار شاه بود سفارش در دست داشت. خود را نزد سپهسالار، "کنت منت فرت" از اهالی ناپال معرفی کرد و خدمت پلیس تهران را تعهد نمود..." *3
اعتماد السلطنه در منتظم ناصری ( ذیل وقایع سال 1296 ) نویسد : " برحسب اراده علیه همایونی اداره پلیس بجهت امنیت شهر بتوسط نواب اشرف والا امیرکبیر نایب السلطنه ادام الله اقباله العالی و بریاست مسیول کنت دمنت فرت در دارالخلافه بر قرار گردید . "
و صاحب المآثر و الآثار در ذیل عنوان (در ایجاد اداره پلیس) گوید : " ... چنانکه در سفرنامه فرنگستان از نگارش یمین شاهنشاه ایران زمین تصریح شده چون موکب مسعود صاحب قرانی از سفر فرنگ ثانی مراجعت گزید کنت دو منت فرت را که مستخدم گردیده بود بفرمود تا این اداره را در نهایت اهتمام مشتمل بر کثرت و ازدحام تشکیل داده و با اسلحه خاص و ملبوس مخصوص طبقات نابین را بر آئین اروپا بر آراست. اینک شغل شحنگی شهر و پاس بیوتات و اسواق دارالخلافه با این گروه انبوه می باشد و الحق در سد طریق سرقت و حفظ نظام عام این اداره را مدخلیتی تمام است ، و فی الحقیقه بندگان شهریار جهاندار شطری از قدرت خویش بدرقه این کار قرار داده در تقویت جانب و اجرای مقتضیات آن از هر باب حتی افاضه سطوت و مهابت هیچ دقیقه فرو نگذارده. * 4
به این ترتیب جناب کنت مورد لطف شاه واقع و با اختیارات کامل مامور نظم تهران و ایجاد پلیس جدید گردید و ابتدا به لقب " نظم الملک " و امتیاز امیر تومانی و سپس منصب سرتیپی دویم سرافراز شد. * 5 تا آنجا که شاه به علامت مرحمت مخصوص، یک قطعه انفیه دان مکلل به الماس که روی آن مزین به تمثال همایون بود، به وی اعطا کرد* 6 و شاه شاعرپیشه حتی در تحذیر تبعه ابلیس از یاسای اداره پلیس رباعی زیر را سرود :
زنهار حذر کنید رندان ز پلیس یک جو نرود به خرج ایشان تدلیس
در کنده کنت دو منت فرت خواهد مرد در چرخ اگر کند خطایی جرجیس " * 7
گفتیم جناب کنت در شروع کار خود، کتابچه ای مشتمل بر اصول وظایف پلیس موسوم به "کتابچه قانونی کنت"را تهیه و تنظیم نمود. نسخه چاپی این کتابچه که در کتابخانه مجلس محفوظ است، جزوه ای در بیست و چهار صفحه مشتمل بر یک مقدمه طولانی در شرح وظایف پلیس و 58 ماده جزائی است. در بالای صفحه اول کتابچه علامت شیر و خورشید،
و در ذیل آن سواد دستخط مطاع همایون به این شرح درج گردیده است:
هوالمستعان مقدمه :
صورت کتابچه اول قانونی است که رئیس کل اداره جلیله نظمیه و امنیه و تنظیفات بلدیه آنطوان کنت دو مونت فرت نوشته و بندگان اعلیحضرت قوی شوکت شاهنشاهی روحنا فداه قبول امضاء فرموده اند بتاریخ شهر شوال سنه 1296 هجری مطابق سال توشقان ئیل ترکی"
سواد دستخط مطاع همایونی خطاب به حضرت اشرف اعظم نایب السلطنه امیر کبیر دامت شوکته : " نایب السلطنه – این کتابچه قانونی کنت را خواندم تماماً بسیار به قاعده و درستست یک دو فقره ما کم و زیاد کردیم ملاحظه کنید همین کتابچه و همین دستخط را در مجلس اول دارالشوری * 8 که منعقد میشود بدهید قرائت کنند وزرا * 9 هم این کتابجه را امضا کرده بدهند بکنت او هم بدهد چاپ کرده، منتشر نمایند و از تاریخ امضاء وزراء مشغول اجراء این قوانین بوده ذره ای تخلف نشود .
همه این قوانین صحیح و محل هیچ ایراد نیست و لزوماً انشاء باید مجری شود همین دستخط را بده کنت ملاحظه نماید بداند ما قواعد را پسنده ایم سنه 1296 " . * 10
http://mmhassani.ir/kont.jpg
ج – خدمات جناب کنت و آثار و نتایج اجتماعی و تاریخی آنها:
ناصرالدین شاه بدستگاه جدید التاسیس پلیس خود - که بعداً " اداره نظمیه و امنیه و احتسابیه شهر دارالخلافه " نامیده شد - بسبار امیدوار بود و تا حد امکان از کنت پشتیبانی و حمایت می کرد، اما امیدواری و خوش بینی شاه بی اساس بود چه صرف نظر از آنکه خود شاه تا حدی ظاهر بین و اغراق گو و یا از نظر سیاست ملک داری باین خصلت تظاهر میکرد وضع اجتماعی ایران چنانکه خواهیم گفت طوری بود که آرزو و خوش بینی شاه نمیتوانست تحقق پیدا کند.
در بدو تاسیس نظمیه اولین موضوع مورد اختلاف این بود که کنت باید زیر نظر کدام یک : نایب السلطنه - که حکومت شهر طهران را داشت – و یا سپهسالار - که وزیر جنگ بود - انجام وظیفه نماید ؟ لذا مالاً شاه حکمی رسمی صادر کرد و کنت را تابع نایب السلطنه قرار داد.
سپس بنا به پیشنهاد کنت چهار صد نفر پلیس پیاده و 60 نفر پلیس سوار استخدام شدند و برای افراد لباس متحد الشکل سیاه - که می گویند همان لباس نظامی اطریش و از بدترکیب ترین و زشت ترین یونیفرمهای نظامی در دنیا بوده است - در نظر گرفت و برای تمرکز دستگاه پلیس خانه ای را در خیابان چراغ گاز که بعداً " چراغ برق" نامیده شد و امروز به خیابان امیر کبیر معروف است اجاره کرد. * 11 با توجه به نوع معماری شهری آنزمان کنت دستور داد طاقهای کوچه های طهران را خراب کنند تا مجرمین براحتی نتوانند از روی سقف های موجود از خانه ای بخانه ای دیگر بگریزند (بنقل از اطلاعات ماهانه سال 3 شماره 8 ص 16 به بعد ). وی همچنین قراول خانه های پنجگانه تهران را برهم زد و اداره امور انتظامی شهر را منحصراً در اختیار پلیس های خود گذاشت. از نظر امنیتی کنت کار مهمی نتوانست بکند زیرا نه مردم حاضر به تسلیم محض به قانون بودن و نه متنفذین می گذاشتند ذره ای از نفوذشان کاسته شود و نه خود کنت واقعاً در این کار صمیمیتی داشت، نظر او فقط جمع مال و گذاران بهتر اوقات بود. اجرای قانون هرچند بر افراد عادی سخت می گرفت لیکن در میان وابستگان بدستگاه متنفذین ، مخصوصاً کسان و بستگان امین السلطان و عزیز السلطان در روز روشن و شب تار هر کار میخواستند میکردند و حتی کسانی چون علاء الدوله هم اگر میخواست در مقام ممانعت برآید، احتیاط میکرد. * 12
در این باره امین الدوله در خاطرات خود گوید : " دستگاه پلیس که بالمناسبه بحکومت و دایره نایب السلطنه مربوط بود مظهرالعجایب و مایه حیرت عمومی شد. این شخص غریب که به زبان و عادات مملکت آگاهی نداشت در نظر اولی همه را شناخت و چنان به سبک شاه و سلیقه نایب السلطنه آشنا شد و به ظاهر سازی و حقه بازی و نیرنگ و فنون با هر طبقه بر آمد که مردم بومی و بلد نمی توانستند، طوری راه تعدی و ستم و مدخل و منافع حرام را آموخت که هیچ ایرانی به گردش نمی رسید.
از سکوت و بردباری ایرانیان بیشتر باید تعجب کرد که این دستگاه شعوذه در تهران باز بود . مال مردم به سرقت می رفت و شاید بیشتر آن در دایره پلیس حل و هضم می شد . مردم را به بهانه جویی می گرفتند و جزای نقدیه از عواید مشروعه بود. محترمین را به غیر حق متعرض می شدند و دادرس نداشتند. زنهای مسلمان را به محبس پلیس می کشیدند. در زجر و شکنجه جانها تلف می گردید . نه از طرف دولت پرسش بود، نه علمای اعلام نهی از منکر می کردند . نه مردم به صدا می آمدند." * 13
در خاطرات اعتماد السلطنه - که خود وزیر انطباعات اواخر دوره ناصری - سالهای1292 تا 1313 هجری قمری بود - بخوبی ظلم وستم دستگاه کنت و ناکارآمدی آن و شکنجه و آزار محبوسین در زندان این اروپایی متمدن؟!! بیان می شود. در ص265 خاطرات او می خوانیم: " دو نفر قجر از ایل جلیل به اداره پلیس عارض میشوند که اسباب زیادی از خانه آنها برده شده . پولیس ابلیس صفت می گوید علی خان برادر شما که به الواطی مشهور است بدهید تا مال مسروقه شما را پیدا کنم .
این دو بدبخت برادر جوان خودشان را باداره میدهند. اداره علی خان را بقدری شکنجه میکنند، همینکه نزدیک به هلاکت میشود از حبس بیرون می آورند علی خان از صدمه شکنجه مرد . اقوام او به عضدالملک که ایلخانی قاجار است عارض میشوند . عضدالملک هم بعد از دو روز بشاه عریضه مینوسید. دستخطی صادر شده بود که دیدم .
این بود:
من بعد کنت دومنت دوفرت رئیس پلیس نباید قاجاریه را بدون اطلاع ایلخانی آنجا که عضدالملک است حبس نماید . پس قربان وجود مبارکت شوم. علی خان مرده حکمش چه شد؟ پولیس معرکه میکند. و اشریعتا و ااسلاما. " در ص 279 کتاب گوید : " ... خلاصه در سر ناهار بشاه عرض کردم تفصیل دیروز و آدم کشتن کنت را مطلع شدید؟ فرمودند گفتم اصلاح کنند . عرض کردم یعنی مرده را دوباره زنده کنند و صلح بدهند؟ قتل این بیچاره این بوده است که شخص مقتول سبزی فروش بود. قفس بلبلی داشته است.
کنت از هر کس که بلبل دارد، قفسی یک قران مالیات میگیرد. رفته بودند یک قران این ماه را مطالبه کرده بودند. نداشته بود بدهد . کنت پلیس را گفته بود حکماً بگیر. ظاهراً سبزی فروش با پلیس نزاع کرده بود. پلیس او را گرفته به محبس کنت میبرد. سر او را فلک کرده میزنند و فی الفور میمیرد. از دو ماه قبل تا بحال در محبس کنت دو نفر کشته شد. خدا حفظ کند انشاالله. " .
ظاهراً اقدامات بی باکانه و سفاکانه کنت بالاخره موجب می شود تا با دخالت شاه مهربان؟!! زندان های اختصاصی کنت تعطیل گردد. در این باره در خاطرات اعتماد السلطنه ( ص 574 و 575 ) آمده است :
" ... از قراری که شنیدم به کنت قدغن شد که محبس پلیس موقوف باشد. نه در خانه خود کنت و نه در خانه کدخدا محبس نباشد. منحصر باشد به محبس دولتی. و به نائب السلطنه تقویت کامل فرمودند که مقصرین از قبیل شرابخوار و دزد هر که باشد تنبیهات سخت نماید. اما قدغن محبس افسوس که دیر شد و بعد از اینکه گندش بلند شد و این هنگامه شاهزاده کشی در گرفت این حکم را فرمودند . در این مدت هشت نه سال که اداره پلیس در طهران بدبختانه تشکیل شده و قریب چهار صد هزار تومان پول دولت مخارج این اداره شد. تنظیمات بلدی و شهری همان است که بود. فرقی که کرده این است: کدخداهای محلات آن وقت غالباً مردمان سالخورده با تجربه متدین بودند حال جوانهای فرنگی مآب هستند و البته زیاده از پانصد بلکه ششصد نفر اناث (و) ذکور در مجلس پلیس و اتباع او تلف شدند. " * 14
به جهاتی که گفتیم از یکسو خوی وحشی گری و کنش استبدادی کنت و از سوی دیگر ضعف اخلاق عمومی که هنوز هم ما ایرا نیان را مقید باطاعت از قانون و نظم آمره نکرده، مگر اینکه نفع و سودی برایمان در پی داشته باشد، خاصه اینکه "وساطت" و " شفاعت " ( بقول امروزی ها پارتی بازی ) نیز بر آن مزید علت است و اینهمه اعمال نظم و اجرای قانون را در کشور ما همواره مختل می کند، مردم از کنت و پلیس و نظمیه ناراضی بودند. گو این که اگر کنت هم مرد کاملاً پاک و پاکدامن و کارآمدی بود باز عدم رضایت وجود داشت. زیرا مردم ایران- خاصه در آن روزگار که تقریباً هیچکس خود را مقید به اطاعت از مقررات نمی دانست و نظم و ترتیب برای اکثر مردم ، جز آنجا که با منافعشان اصطکاک می یافت، مفهوم چندانی نداشت- نمی خواستند زیر بار نظم و ضابطه بروند. آن هم نظم و ضابطه ای که یک " فرنگی " غیر مسلمان برای مسلمانان وضع کرده باشد . لذا این همه باعث گردید در آن روزگاران، سوای روشنفکران و آزادگان غیر روحانی، که قدرت عرض اندام نداشتند، دو گروه ذیل - هر چند با داعیه و پایگاه احتماعی مختلف و غیر قابل قیاس – در زمره مخالفین کنت قرار گیرند :
الف – روحانیون و علمای دینی : در میان مخالفین کنت ، مهمتر از همه علماء دینی بودند زیرا سابقاً برخی از امور که بنا بر شریعت مقدس اسلام، بایستی در دستگاه روحانیت حل و فصل میشد، اینک همان را دستگاه پلیس بدست خود گرفته بود و در آن مداخله مینمود . روحانیون شیعه " امر و نهی" را مختص خود میدانستند و یا اقلا در این کار خود را شریک حکومت و در مواردی برتر از آن میشمردند . لذا در این مورد بخصوص بهانه آنها در مخالفت این بود که غیر مسلمانی بر مسلمانان تسلط یافته است. سرانجام بر اثر فشار و اصرار بعضی از مجتهدین که رهبری آنها را مرحوم حاج محمد علی کنی (از فقهای متنفذ و توانگر تهران) متکفل بود، شاه قبول کرد اختیارات نظمیه محدود، و اموری که جنبه شرعی دارد و یا واجد این جنبه می شود ( اموری که در گذشته بوسیله روحانیت و در محضر علما و فقها حل و فصل می شد) از کارهای کنت متنزع شود و او ملتزم گردید که در این قبیل امور مداخله نکند و تنها بحفظ امنیت دارالخلافه تهران بپردازد. پس از رخداد رژی که بظاهر علماء در مخالفت با شاه پیروز شده و قدرت بیشتری یافتند ، دامنه تقاضای خود را وسعت داده و از شاه خواستند که خارجیانی را که کارهای مهم مملکت را در دست دارند از کار برکنار کند. و در باره کنت بخصوص حاج میرزا حسن آشتیانی بشاه پیغام داده و اصرار داشت. ناصرالدین شاه هم کنت را از ریاست پلیس و کتابچی خان را از ریاست گمرک برداشت و کنت را ژنرال آجودان خود کرد.* 15
با توجه به اینکه سرنوشت کنت و فرجام او در بخش اول مقاله بیان شد. بد نیست نظر میرزا غلامحسین خان افضل الملک، که خود نیز مانند اعتماد السلطنه مورّخی دولتیست، در همین جا بیان شود. وی گوید : " در تمام ممالک روی زمین، حفظ نظم و امنیت درعهده ی اداره ایست که آن اداره در ایران، در سلطنت شاه شهید، نورالله مضجعه ، تاسیس شده و رئیس آن اداره " کنت دومنت فرت " ایتالیایی بود که هنوز هم زنده است و نوکر دولت ایران است؛ ولی؛ امروز شغل و عملی ندارد، جز آنکه به غلط مواجب گزافی میبرد و وجودش مثمر ثمری نیست. " * 16 .
ب - مردم خلاف کار کوچه و بازار : وظیفه کنت غیر از مواظبت از سراها و بازار و بازارچه ها، جلوگیری از بی نظمی ارازل و اوباش شهر بود و جمع آوری روسپیان در بعضی از محلات مانند چاله سیلابی و کوچه قجرها و کوچه غریبان و امثال آن - که خود از مراکز فحشا و مایتعلق بها بود - در دستور کار وی قرار داشت* 17 . و چون رنود و لوطی ها اغلب مسلح بودند و اصول " لوطی گری " هنوز کاملاً معمول و مجری بود و هیچ لوطی و داش و مشتی ای حاضر نبود بمقررات انتظامی تن در دهد و گردن بنهد و از این طبقه گذشته حتی زنان بدکاره هم حاضر نبودند نظم و ترتیبی را که کنت میخواست در زندگانی آنها برقرار کند بپذیرند . * 18 بنابر این کلیه اراذل و اوباش شهر و روسپیان و و لواط کاران و لواط بخشان با کنت ایتالیایی بر سر کین بودند و طرفداران روسپیان و عشاق لواط بخشان نیز که معمولاً مردمان ولنگاری بودند، به تلافی سختگیریهای کنت در باره او تصنیفهای مستهجن و ترانه هایی موهن ساختند
تهران شده دو رنگی یک شی دادم نارنگی ریدم ریش فرنگی
اینا همه درس شد حاکم تهران اروس شد
کولونل اومده از راه نمسه پلیس ساز می زنه داره می رقصه . * 19
و چون کنت فرزندان خود را نامهای ایرانی نهاده و لباس ایرانی پوشانده بود، در باره دختر او (لیلا ) گفتند :
" لیلا " را بردند چاله سیرابی براش آوردند نان و سیرابی
" لیلا " را بردند دروازه دولاب براش خریدند ارسی و جوراب
" لیلا" را بردند حموم گلشن کنت بی غیرت چشم تو روشن
فلفل تندم لیلا - دختر کنتم لیلا
لیلا ملوسه - ننه ش عروسه - آقاش دیوثه
لیلا را بردن کوه قداره براش آوردن ساز و نقاره
لیلا را بردن باغ انگور براش آوردند دنبک و سنتور
لیلا را بردن گود فیروزه پولش ندادن دلش می سوزه
لیلا را بردن کوچه نمکی براش آوردن اسب یدکی
لیلا را بردند کوچه غریبون .... گذاشتند من بودم و اون * 20
عوام با این تصنیف لیلا را به روسپیگری متهم کرده اند، او را به دروازه دولاب و حمام فیروزه و کوچه غریبان (ظاهراً از محلات و کوچه های استقرار لوطیان و روسپیان) برده و برایش ارسی و جوراب خریده و دنبک و سنتور آورده و چون روسپیان با او رفتار کرده اند. همچنین مردم ولنگاری که کنت بنابر وظیفه، عیش شان را برهم زده و ساده و باده را از دستشان گرفته بود، او را با لحنی زشت و نفرت انگیز بدینگونه تحقیر می کردند :
ای کنت پلیسا - سرور ..... ا - نمیری ایشالا * 21
مردم با ساختن این اشعار عامیانه، و هجو مقام امیر تومانی و لقب نظم الملکی کنت فی الواقع با تحقیر او می خواستند بگویند : تو تنها برای پلیسها (زیردستان خود) کسی هستی و فقط بر فاحشه ها و روسپیان سرور و بزرگتری داری. * 22 پیش تر بنقل از تاریخ منتظم ناصری رباعی اثر طبع ناصرالدین شاه را ذکر کردیم که :
زنهار حذر کنید رندان ز پلیس یک جو نرود به خرج ایشان تدلیس
در کنده کنت دومونت فر خواهد ماند در چرخ کند اگر خطایی برجیس
مردم ولنگار و ظریف تهران رباعی شاه را چنین جوابی شاهانه دادند :
همدست اگر شود به ابلیس پلیس در چرخ عطارد ار شود خفیه نویس
مویی نشود ز عانه رندان کم ور نوره شود تمام شهر پارپس * 23
به این هم اکتفا نکردند و وقتی کنت بر می گساران سخت گرفت و دستور داد تا دهانها بو شود و عرق خوران دستگیر شو ند، مردم تهران ساختند :
ای می خواران سیاه شد روز شما حکم است پلیس بو کند پوز شما
از من شنوید و می دگر حقنه کنید تا بوی کنند بعد از این گوز شما * ۲۴
د – بررسی مفاد و مندرجات نخستین قانون جزایی (کتابچه کنت) :
این کتابچه ابتداً مشتمل بر مقدمه ای در شرح و وظایف پلیس است . این مواد باحتمال زیاد از مقررات پلیس اروپائی و شاید اطریش اقتباس و با اوضاع ایران وفق داده شده باشد و غرض اساسی از تدوین کتابچه این بود که سازمان جدید پلیس و وظایف آن را بر طبق معمول آن زمان ابتدا بصحه شاه رسد تا صورت قانونی و اجرایی یابد. سپس در باب احکام اصول محاکمات جزائی، 58 ماده دارد . که طی مواد مذکور برای بعضی اعمال ممنوع مجازات تعیین شده است * 25
الف – مقدمه کتابچه در شرح و وظایف پلیس :
بسمه سبحانه تعالی، دستگاه پلیس دستگاه اجراست و مراقبت اجرای جمیع قوانین که از طرف دولت بدایره پلیس القا میشود بعهده اوست .
پلیس مامور است بر انتظام ولایت و نگاهداری مردم یعنی تکلیف پلیس است در تمام تفصیلات و وقوعات کلیه و جزئیه تحصیل اطلاعات لازمه .
پلیس مستقیماً و بلافاصله تعلق با علیحضرت شاهنشاه جم جاه روحنا فداه و حکمران دارالخلافه دارد .
پلیس مامور است بر اینکه مواظبت کرده نگذارد احدی حق احدی را مستقیماً یابواسطه مجبوراً ببرد و غصب نماید . مقصود از این حقوق (حقوق) عادیه یومیه است نه مطلق دعاوی و فقط اموری است که بمغلطه و فریب و خدعه آلوده باشد که حل آن تکلیف پلیس است .
پلیس باید ملاحظه نماید اتفاقات و وقایع عمومی را و همیشه باید در شکوه و ترقی ولایت مراقبت نماید .
پلیس لازم است توجه در آذوقه و ماکولات مردم داشته باشد و بداند حبوبات را کی ها جمع و انبار می نمایند تا در سال گرانی بکار اید .
پلیس مامور ست هر کسی را که شرارت و دزدی و منازعه نماید و یا کسی سکه قلب بزند یا فتنه و فساد نماید یا خط و مهر بسازد تسلط در گرفتن آنها داشته باشد .
پلیس لازم است ملاحظه حال منتسبان خانواده سلطنت عظمی را بنماید .
پلیس مجبور است از اینکه همیشه با اهالی نظام متفق و همدست باشد و همچنین اهالی نظام باید با پلیس کمال اتحاد را داشته باشند .
پلیس لابد است از اینکه هر وقت از اهالی نظام خلافی سر بزند او را گرفته راپورت کرده نزد رئیس نظام بفرستد که او را تنبیه نماید .
پلیس مکلف است بر اینکه اشخاص مقصر را دستگیر نموده تنبیه نماید. تقصیرشان بهر درجه ای بوده باشد مگر خانواده سلطنت عظمی را که در این صورت باید موافق امر مخصوص شاهنشاه رفتار نماید و باید عدالت و حقانیت را منتشر سازد و احکام و قوانین شریعت مطهره را معمول و مجری بدارد و خیر خواهی اهالی مملکت را از همه جهت ملاحظه نماید .
رئیس پلیس حق دارد قوانین خود را بلاواسطه تقدیم حضور مبارک نماید و هر کدام قبول (و) ممضی شد بعد پلیس مجبور است بموقع اجرا گذارد .
پلیس باید مردم را محترم بدارد و مراقب باشد مردم را که همدیگر را محترم بدارند و همچنین مجبورند که پلیس را محترم بدارند و پلیس مجبور است از اینکه مواظبت احکام شریعت و قوانین مذهب را نماید و پلیس باید مراقبت کند اسباب قحط و غلا و موجبات امراض فراهم نشود و دستور العمل واصله از مجلس حافظ الصحه را معمول و مجری سازد.
پلیس باید تسلط داشته باشد بر اینکه هر کس خواسته باشد بدون حکم برای مداخل خودش از مالیات زیادتر از مردم بگیرد ممانعت نماید و نگذارد .
پلیس باید در کمال دقت مواظبت داشته باشد درخصوص نظافت و تمیزی شهر و وضع ساختن عمارات و نظم و روابط کوچه ها و همچنین باید در باب آذوقه و آب مردم منتهای مواظبت را داشته باشد و همیشه باید احتیاط قحط و غلا را ملاحظه نماید و ایضا در باب روشنائی شهر مسئول است . وقتیکه در شهر رئیس احتسابیه بوده باشد اجرای فقرات آتیه را پلیس باید بریاست احتساب حکم نماید از قبیل خرید و فروش و نرخ اجناس که در قیمت آنها بهمدیگر ستم شریکی نکنند و خوبی و بدی گوشت و غیره و غیره .
پلیس تسلط دارد که رئیس احتساب را مجبور باجرای این فقرات نماید .
پلیس مکلف است بر اینکه اعلیحضرت شاهنشاه را از همه چیز مستحضر و با اطلاع دارد و جمیع تفصیلات را بلاواسطه بعرض پادشاه برساند .
پلیس مجبور است از اینکه توجه نماید صاحبان ادیان دین خودشان را محترم بدارند . معلوم است هر کس اطاعت قانون و نظم پلیس ننماید اطاعت حکم شاهنشاهی را نکرده است و هر کس از اطاعت پلیس سر پیچد از اطاعت پادشاه سرپیچیده است .
موارد قتل چنانکه شریعت مطهره اسلام حکم فرموده است بلاخلاف و بلااستثناء محاکمه میشود و در قتل عمد و شبه عمد و قتل خطا شارع مقدس مطاع و حتمی الاجرا خواهد بود." .
نوشته: محمد مهدی حسنی
سرگذشت حقوق موضوعه جدید ایران و همچنین تشکیلات امروزین پلیس ( بعنوان ضابط قضایی)، ریشه در سالهای قبل از امضا فرمان مشروطیت دارد و شالوده و پی ریزی این تاسیسات را می توان در دوره ناصری جستجو کرد، مقطعی از تاریخ کشور ما که مسافرت و آمد و شد متقابل ایرانیان به اروپا کم کم روابط فرهنگی و سیاسی نابرابری را گسترد. در این دوره برخورد امواج فرهنگ جدید مغرب زمین به ساحل نهاد های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ما و نشر و پذیرش افکار متفکرین قرن هیجدهم فرانسه، سوغات و ره آورد شاه و منورالفکران وقت اروپا رفته به کشور ماست. و اینهمه با خود آثار مثبت و منفی بسیاری بدنبال داشت. بلاتردید دستیابی به اطلاعات و واقعات آنزمان و مطالعه سرگذشت افراد دخیل در ماجرا، برای علاقمندان به تاریخ و خاصه شناسائی کامل ریشه های حقوق موضوعه ما و تبیین پیشینه پلیس در کشور بسیار مفید و لازم است .
در این مقطع تاریخی و در موضوع مورد بحث، یک نام بیش از هر چیز خودنمایی می کند : کنت دومونت فرت " conte de monte frête " که سابقاً چهارراه کنت، واقع در خیابان لاله زار تهران، نام همین شخص را بر جبین خود داشت.
در سال 1296 قمری ناصرالدین شاه در سفر دوم خود به اروپا ضمن خریداری مقداری اسلحه و مهمات، از پادشاه اطریش خواست تا تعدادی صاحب منصب و معلم نظامی برای تربیت قشون ایران گسیل دارد، کنت در میان همین افسران تازه وارد بود و برای اولین بار در ایران بهتاسیس نظمیه (بصورت تشکیلاتپلیس جدید) به تقلید از سازمان پلیس اروپائی (اطریش) اقدام کرد* 1 و هنوز اندکی از ورود وی و استقرارش در سمت رئیس پلیس پایتخت نگذشته بود که دستور العمل (کتابچه) ای در شرح وظایف پلیس نگاشتکه احتمالاً در کشور ما، اولین قانون عرفی جزایی محسوب می شود. کتابچه مذکور به شاه عرضه شد. کار کنت مورد پسند قبله عالم واقع و همان بعنوان قانون امضاء و اجرایی گردید.
در ادامه، بحث خود را در چهار بخش دنبال می کنیم :
الف – این جناب کنت کیست ؟
برابر شرحی که در سال 1303 در روزنامه رسمی "شرف" در باره وی درج شده است، کنت اصلاً از یک خانواده فرانسوی بود که در سال 1235 مسیحی یک شعبه از آن از فرانسه به ایتالیا هجرت و در سیسیل توطن گزیدند.
کنت در سال 1839 میلادی (1254 ﻫ. ق.) متولد شد و پس از پایان تحصیلات به سمت صاحبمنصبی در گارد سلطنتی پادشاه ناپل و سیسیل داخل گشت. در جنگ با گاریبالدی در 1860 میلادی شرکت داشت و در این جنگ مجروح و به نشان جنگی ممتاز شد. پس از جنگ به همراه پادشاه خود به رم آمد و با موافقت شاه وارد قشون پاپ شد و پس از اندک زمانی به وساطت وی داخل در خدمت امپراطوری اطریش گردید و در سپاه آن دولت صاحبمنصب گشت و در جنگهای اطریش با دانمارک و پروس شرکت و ابراز شجاعت نمود و نشان جنگی دریافت داشت .
در 1869 میلادی از خدمات نظامی استعفا نمود و چون ناصرالدین شاه از امیراطور اطریش درخواست فرستادن افسران نظامی و مستشاران اطریشی نمود، کنت نیز یکی از انتخاب شدگان بود که با همسر اطریشی و دو پسر و یک دختر خود به تهران آمد و مامور تشکیل نظمیه شد.
بنابر اطلاعاتی که مرحوم اقبال از یکی از پسران کنت تحصیل کرده است، پدرش رئیس قراولان مخصوص فردیناند دوم ( پادشاه سیسیل و ایتالیای جنوبی ) بود و با انقراض این سلسله، فردیناند و زنش - که خواهر زن فرانسوا ژرف دوم (امیر امپراطور اطریش) بود - با بیست نفر از صاحبمنصبان خود از جمله کنت به وینه رفت.
وقتی کنت به طهران آمد، ابتد نزدیک به "سر تخت بربریها" در قسمت جنوب ساختمان کنونی وزارت آموزش و پرورش ساکن شد . محل مسجد کنونی سراج الملک قهوه خانه کنت بوده است (خاطرات اعتماد السلطنه، ص 617 ). بعدها در نزدیکی چهارراه کنت زمینهائی خرید و باغی برای خود ساخت .
کنت تا واقعه رژِی همچنان رئیس نظمیه بود. با ایجاد سرو صدای رژِ ی و پیروزی علمای دینی در این واقعه، ناصرالدین همچون بیگانگان دیگر، کنت را از ریاست پلیس برکنار ساخت و چون از خدمات کنت رضایت داشت او را " ژنرال آجودان" خود نمود و سمت ریاست تشریفات هیئت مستقبلین وزرای مختار و سفرای کبار خارجی را که بایران وارد میشدند باو داد. کنت تا زمان عزل محمد علی شاه این سمت را داشت پس از خلع محمد علی شاه کنت از کار برکنار شد و اما تا پایان عمر حقوق و مستمری او را دولت ایران میپرداخت تا اینکه در سال 1916 میلادی درگذشت و در دولاب - که چند تن از بستگانش نیز در آنجا مدفون بودند - به خاک سپرده شد .
وی در ابتدای ورود از نظر نظامی دارای درجه "امیر تومانی" بود و تابعیت ایرانی یافت . کنت سیزده فرزند داشت و ارشد ایشان آرتور منشی وزارت خارجه شد و در اوایل سال 1310 درگذشت ( خاطرات اعتماد السلطنه ، ص 1170 ) .
دختر کنت "لیلی" نیز زن "شارژه دافر" در ایران شد. یکی از پسرهای او که د رایران بدنیا آمد، بدستور شاه "جمشید" نام گرفت. پسر دیگرش "آنتونیو" در موقع ورود به ایران چهارده ساله بود . او و آرتور در طهران به مدرسه دارالفنون رفتند و دوره آن مدرسه را دیدند و آنتونیو بعداً عضو اداره تشریفات دربار گردید. زمانی هم کاردار سفارت ایران در بخاراست بود و در 1922 کاردار سفارت ایران در صوفیه شد و پس از جنگ بین المللی دوم که او و زنش در صوفیه بودند و در ناز و نعمت به سر می بردند گرفتار انقلاب کمونیستی شدند و توانستند جان به سلامت به در برند و تهیدست به ایتالیا بروند و در آنجا به تنگدستی می گذراندند تا به استخدام سفارت ایران در آمد . آنتونیو زبانهای فارسی و آلمانی و فرانسه را خوب می دانست (به نقل به اختصار از مجله اطلاعات ماهانه سال 3 ابان 1329 ، ص 16 ). * 2
ب – چگونگی بنیان گذاری نظمیه و وضع نخستین قانون جزایی کشور ما
امین الدوله در خاطرات خود ورود کنت را چنین شرح میدهید : " همچنین در وینه پایتخت اطریش از وضع پلیس و احتساب شهری هم گفتگویی شده بود. پس از ورود شاه بتهران چندی نگذشت که ارباب مناصب نظامی اطریش رسیدند .... بفاصله چند ماه شخصی با عیال و اطفال خردسال خود وارد تهران شد و از " کنت گرنویل " که در خاک اطریش مهماندار شاه بود سفارش در دست داشت. خود را نزد سپهسالار، "کنت منت فرت" از اهالی ناپال معرفی کرد و خدمت پلیس تهران را تعهد نمود..." *3
اعتماد السلطنه در منتظم ناصری ( ذیل وقایع سال 1296 ) نویسد : " برحسب اراده علیه همایونی اداره پلیس بجهت امنیت شهر بتوسط نواب اشرف والا امیرکبیر نایب السلطنه ادام الله اقباله العالی و بریاست مسیول کنت دمنت فرت در دارالخلافه بر قرار گردید . "
و صاحب المآثر و الآثار در ذیل عنوان (در ایجاد اداره پلیس) گوید : " ... چنانکه در سفرنامه فرنگستان از نگارش یمین شاهنشاه ایران زمین تصریح شده چون موکب مسعود صاحب قرانی از سفر فرنگ ثانی مراجعت گزید کنت دو منت فرت را که مستخدم گردیده بود بفرمود تا این اداره را در نهایت اهتمام مشتمل بر کثرت و ازدحام تشکیل داده و با اسلحه خاص و ملبوس مخصوص طبقات نابین را بر آئین اروپا بر آراست. اینک شغل شحنگی شهر و پاس بیوتات و اسواق دارالخلافه با این گروه انبوه می باشد و الحق در سد طریق سرقت و حفظ نظام عام این اداره را مدخلیتی تمام است ، و فی الحقیقه بندگان شهریار جهاندار شطری از قدرت خویش بدرقه این کار قرار داده در تقویت جانب و اجرای مقتضیات آن از هر باب حتی افاضه سطوت و مهابت هیچ دقیقه فرو نگذارده. * 4
به این ترتیب جناب کنت مورد لطف شاه واقع و با اختیارات کامل مامور نظم تهران و ایجاد پلیس جدید گردید و ابتدا به لقب " نظم الملک " و امتیاز امیر تومانی و سپس منصب سرتیپی دویم سرافراز شد. * 5 تا آنجا که شاه به علامت مرحمت مخصوص، یک قطعه انفیه دان مکلل به الماس که روی آن مزین به تمثال همایون بود، به وی اعطا کرد* 6 و شاه شاعرپیشه حتی در تحذیر تبعه ابلیس از یاسای اداره پلیس رباعی زیر را سرود :
زنهار حذر کنید رندان ز پلیس یک جو نرود به خرج ایشان تدلیس
در کنده کنت دو منت فرت خواهد مرد در چرخ اگر کند خطایی جرجیس " * 7
گفتیم جناب کنت در شروع کار خود، کتابچه ای مشتمل بر اصول وظایف پلیس موسوم به "کتابچه قانونی کنت"را تهیه و تنظیم نمود. نسخه چاپی این کتابچه که در کتابخانه مجلس محفوظ است، جزوه ای در بیست و چهار صفحه مشتمل بر یک مقدمه طولانی در شرح وظایف پلیس و 58 ماده جزائی است. در بالای صفحه اول کتابچه علامت شیر و خورشید،
و در ذیل آن سواد دستخط مطاع همایون به این شرح درج گردیده است:
هوالمستعان مقدمه :
صورت کتابچه اول قانونی است که رئیس کل اداره جلیله نظمیه و امنیه و تنظیفات بلدیه آنطوان کنت دو مونت فرت نوشته و بندگان اعلیحضرت قوی شوکت شاهنشاهی روحنا فداه قبول امضاء فرموده اند بتاریخ شهر شوال سنه 1296 هجری مطابق سال توشقان ئیل ترکی"
سواد دستخط مطاع همایونی خطاب به حضرت اشرف اعظم نایب السلطنه امیر کبیر دامت شوکته : " نایب السلطنه – این کتابچه قانونی کنت را خواندم تماماً بسیار به قاعده و درستست یک دو فقره ما کم و زیاد کردیم ملاحظه کنید همین کتابچه و همین دستخط را در مجلس اول دارالشوری * 8 که منعقد میشود بدهید قرائت کنند وزرا * 9 هم این کتابجه را امضا کرده بدهند بکنت او هم بدهد چاپ کرده، منتشر نمایند و از تاریخ امضاء وزراء مشغول اجراء این قوانین بوده ذره ای تخلف نشود .
همه این قوانین صحیح و محل هیچ ایراد نیست و لزوماً انشاء باید مجری شود همین دستخط را بده کنت ملاحظه نماید بداند ما قواعد را پسنده ایم سنه 1296 " . * 10
http://mmhassani.ir/kont.jpg
ج – خدمات جناب کنت و آثار و نتایج اجتماعی و تاریخی آنها:
ناصرالدین شاه بدستگاه جدید التاسیس پلیس خود - که بعداً " اداره نظمیه و امنیه و احتسابیه شهر دارالخلافه " نامیده شد - بسبار امیدوار بود و تا حد امکان از کنت پشتیبانی و حمایت می کرد، اما امیدواری و خوش بینی شاه بی اساس بود چه صرف نظر از آنکه خود شاه تا حدی ظاهر بین و اغراق گو و یا از نظر سیاست ملک داری باین خصلت تظاهر میکرد وضع اجتماعی ایران چنانکه خواهیم گفت طوری بود که آرزو و خوش بینی شاه نمیتوانست تحقق پیدا کند.
در بدو تاسیس نظمیه اولین موضوع مورد اختلاف این بود که کنت باید زیر نظر کدام یک : نایب السلطنه - که حکومت شهر طهران را داشت – و یا سپهسالار - که وزیر جنگ بود - انجام وظیفه نماید ؟ لذا مالاً شاه حکمی رسمی صادر کرد و کنت را تابع نایب السلطنه قرار داد.
سپس بنا به پیشنهاد کنت چهار صد نفر پلیس پیاده و 60 نفر پلیس سوار استخدام شدند و برای افراد لباس متحد الشکل سیاه - که می گویند همان لباس نظامی اطریش و از بدترکیب ترین و زشت ترین یونیفرمهای نظامی در دنیا بوده است - در نظر گرفت و برای تمرکز دستگاه پلیس خانه ای را در خیابان چراغ گاز که بعداً " چراغ برق" نامیده شد و امروز به خیابان امیر کبیر معروف است اجاره کرد. * 11 با توجه به نوع معماری شهری آنزمان کنت دستور داد طاقهای کوچه های طهران را خراب کنند تا مجرمین براحتی نتوانند از روی سقف های موجود از خانه ای بخانه ای دیگر بگریزند (بنقل از اطلاعات ماهانه سال 3 شماره 8 ص 16 به بعد ). وی همچنین قراول خانه های پنجگانه تهران را برهم زد و اداره امور انتظامی شهر را منحصراً در اختیار پلیس های خود گذاشت. از نظر امنیتی کنت کار مهمی نتوانست بکند زیرا نه مردم حاضر به تسلیم محض به قانون بودن و نه متنفذین می گذاشتند ذره ای از نفوذشان کاسته شود و نه خود کنت واقعاً در این کار صمیمیتی داشت، نظر او فقط جمع مال و گذاران بهتر اوقات بود. اجرای قانون هرچند بر افراد عادی سخت می گرفت لیکن در میان وابستگان بدستگاه متنفذین ، مخصوصاً کسان و بستگان امین السلطان و عزیز السلطان در روز روشن و شب تار هر کار میخواستند میکردند و حتی کسانی چون علاء الدوله هم اگر میخواست در مقام ممانعت برآید، احتیاط میکرد. * 12
در این باره امین الدوله در خاطرات خود گوید : " دستگاه پلیس که بالمناسبه بحکومت و دایره نایب السلطنه مربوط بود مظهرالعجایب و مایه حیرت عمومی شد. این شخص غریب که به زبان و عادات مملکت آگاهی نداشت در نظر اولی همه را شناخت و چنان به سبک شاه و سلیقه نایب السلطنه آشنا شد و به ظاهر سازی و حقه بازی و نیرنگ و فنون با هر طبقه بر آمد که مردم بومی و بلد نمی توانستند، طوری راه تعدی و ستم و مدخل و منافع حرام را آموخت که هیچ ایرانی به گردش نمی رسید.
از سکوت و بردباری ایرانیان بیشتر باید تعجب کرد که این دستگاه شعوذه در تهران باز بود . مال مردم به سرقت می رفت و شاید بیشتر آن در دایره پلیس حل و هضم می شد . مردم را به بهانه جویی می گرفتند و جزای نقدیه از عواید مشروعه بود. محترمین را به غیر حق متعرض می شدند و دادرس نداشتند. زنهای مسلمان را به محبس پلیس می کشیدند. در زجر و شکنجه جانها تلف می گردید . نه از طرف دولت پرسش بود، نه علمای اعلام نهی از منکر می کردند . نه مردم به صدا می آمدند." * 13
در خاطرات اعتماد السلطنه - که خود وزیر انطباعات اواخر دوره ناصری - سالهای1292 تا 1313 هجری قمری بود - بخوبی ظلم وستم دستگاه کنت و ناکارآمدی آن و شکنجه و آزار محبوسین در زندان این اروپایی متمدن؟!! بیان می شود. در ص265 خاطرات او می خوانیم: " دو نفر قجر از ایل جلیل به اداره پلیس عارض میشوند که اسباب زیادی از خانه آنها برده شده . پولیس ابلیس صفت می گوید علی خان برادر شما که به الواطی مشهور است بدهید تا مال مسروقه شما را پیدا کنم .
این دو بدبخت برادر جوان خودشان را باداره میدهند. اداره علی خان را بقدری شکنجه میکنند، همینکه نزدیک به هلاکت میشود از حبس بیرون می آورند علی خان از صدمه شکنجه مرد . اقوام او به عضدالملک که ایلخانی قاجار است عارض میشوند . عضدالملک هم بعد از دو روز بشاه عریضه مینوسید. دستخطی صادر شده بود که دیدم .
این بود:
من بعد کنت دومنت دوفرت رئیس پلیس نباید قاجاریه را بدون اطلاع ایلخانی آنجا که عضدالملک است حبس نماید . پس قربان وجود مبارکت شوم. علی خان مرده حکمش چه شد؟ پولیس معرکه میکند. و اشریعتا و ااسلاما. " در ص 279 کتاب گوید : " ... خلاصه در سر ناهار بشاه عرض کردم تفصیل دیروز و آدم کشتن کنت را مطلع شدید؟ فرمودند گفتم اصلاح کنند . عرض کردم یعنی مرده را دوباره زنده کنند و صلح بدهند؟ قتل این بیچاره این بوده است که شخص مقتول سبزی فروش بود. قفس بلبلی داشته است.
کنت از هر کس که بلبل دارد، قفسی یک قران مالیات میگیرد. رفته بودند یک قران این ماه را مطالبه کرده بودند. نداشته بود بدهد . کنت پلیس را گفته بود حکماً بگیر. ظاهراً سبزی فروش با پلیس نزاع کرده بود. پلیس او را گرفته به محبس کنت میبرد. سر او را فلک کرده میزنند و فی الفور میمیرد. از دو ماه قبل تا بحال در محبس کنت دو نفر کشته شد. خدا حفظ کند انشاالله. " .
ظاهراً اقدامات بی باکانه و سفاکانه کنت بالاخره موجب می شود تا با دخالت شاه مهربان؟!! زندان های اختصاصی کنت تعطیل گردد. در این باره در خاطرات اعتماد السلطنه ( ص 574 و 575 ) آمده است :
" ... از قراری که شنیدم به کنت قدغن شد که محبس پلیس موقوف باشد. نه در خانه خود کنت و نه در خانه کدخدا محبس نباشد. منحصر باشد به محبس دولتی. و به نائب السلطنه تقویت کامل فرمودند که مقصرین از قبیل شرابخوار و دزد هر که باشد تنبیهات سخت نماید. اما قدغن محبس افسوس که دیر شد و بعد از اینکه گندش بلند شد و این هنگامه شاهزاده کشی در گرفت این حکم را فرمودند . در این مدت هشت نه سال که اداره پلیس در طهران بدبختانه تشکیل شده و قریب چهار صد هزار تومان پول دولت مخارج این اداره شد. تنظیمات بلدی و شهری همان است که بود. فرقی که کرده این است: کدخداهای محلات آن وقت غالباً مردمان سالخورده با تجربه متدین بودند حال جوانهای فرنگی مآب هستند و البته زیاده از پانصد بلکه ششصد نفر اناث (و) ذکور در مجلس پلیس و اتباع او تلف شدند. " * 14
به جهاتی که گفتیم از یکسو خوی وحشی گری و کنش استبدادی کنت و از سوی دیگر ضعف اخلاق عمومی که هنوز هم ما ایرا نیان را مقید باطاعت از قانون و نظم آمره نکرده، مگر اینکه نفع و سودی برایمان در پی داشته باشد، خاصه اینکه "وساطت" و " شفاعت " ( بقول امروزی ها پارتی بازی ) نیز بر آن مزید علت است و اینهمه اعمال نظم و اجرای قانون را در کشور ما همواره مختل می کند، مردم از کنت و پلیس و نظمیه ناراضی بودند. گو این که اگر کنت هم مرد کاملاً پاک و پاکدامن و کارآمدی بود باز عدم رضایت وجود داشت. زیرا مردم ایران- خاصه در آن روزگار که تقریباً هیچکس خود را مقید به اطاعت از مقررات نمی دانست و نظم و ترتیب برای اکثر مردم ، جز آنجا که با منافعشان اصطکاک می یافت، مفهوم چندانی نداشت- نمی خواستند زیر بار نظم و ضابطه بروند. آن هم نظم و ضابطه ای که یک " فرنگی " غیر مسلمان برای مسلمانان وضع کرده باشد . لذا این همه باعث گردید در آن روزگاران، سوای روشنفکران و آزادگان غیر روحانی، که قدرت عرض اندام نداشتند، دو گروه ذیل - هر چند با داعیه و پایگاه احتماعی مختلف و غیر قابل قیاس – در زمره مخالفین کنت قرار گیرند :
الف – روحانیون و علمای دینی : در میان مخالفین کنت ، مهمتر از همه علماء دینی بودند زیرا سابقاً برخی از امور که بنا بر شریعت مقدس اسلام، بایستی در دستگاه روحانیت حل و فصل میشد، اینک همان را دستگاه پلیس بدست خود گرفته بود و در آن مداخله مینمود . روحانیون شیعه " امر و نهی" را مختص خود میدانستند و یا اقلا در این کار خود را شریک حکومت و در مواردی برتر از آن میشمردند . لذا در این مورد بخصوص بهانه آنها در مخالفت این بود که غیر مسلمانی بر مسلمانان تسلط یافته است. سرانجام بر اثر فشار و اصرار بعضی از مجتهدین که رهبری آنها را مرحوم حاج محمد علی کنی (از فقهای متنفذ و توانگر تهران) متکفل بود، شاه قبول کرد اختیارات نظمیه محدود، و اموری که جنبه شرعی دارد و یا واجد این جنبه می شود ( اموری که در گذشته بوسیله روحانیت و در محضر علما و فقها حل و فصل می شد) از کارهای کنت متنزع شود و او ملتزم گردید که در این قبیل امور مداخله نکند و تنها بحفظ امنیت دارالخلافه تهران بپردازد. پس از رخداد رژی که بظاهر علماء در مخالفت با شاه پیروز شده و قدرت بیشتری یافتند ، دامنه تقاضای خود را وسعت داده و از شاه خواستند که خارجیانی را که کارهای مهم مملکت را در دست دارند از کار برکنار کند. و در باره کنت بخصوص حاج میرزا حسن آشتیانی بشاه پیغام داده و اصرار داشت. ناصرالدین شاه هم کنت را از ریاست پلیس و کتابچی خان را از ریاست گمرک برداشت و کنت را ژنرال آجودان خود کرد.* 15
با توجه به اینکه سرنوشت کنت و فرجام او در بخش اول مقاله بیان شد. بد نیست نظر میرزا غلامحسین خان افضل الملک، که خود نیز مانند اعتماد السلطنه مورّخی دولتیست، در همین جا بیان شود. وی گوید : " در تمام ممالک روی زمین، حفظ نظم و امنیت درعهده ی اداره ایست که آن اداره در ایران، در سلطنت شاه شهید، نورالله مضجعه ، تاسیس شده و رئیس آن اداره " کنت دومنت فرت " ایتالیایی بود که هنوز هم زنده است و نوکر دولت ایران است؛ ولی؛ امروز شغل و عملی ندارد، جز آنکه به غلط مواجب گزافی میبرد و وجودش مثمر ثمری نیست. " * 16 .
ب - مردم خلاف کار کوچه و بازار : وظیفه کنت غیر از مواظبت از سراها و بازار و بازارچه ها، جلوگیری از بی نظمی ارازل و اوباش شهر بود و جمع آوری روسپیان در بعضی از محلات مانند چاله سیلابی و کوچه قجرها و کوچه غریبان و امثال آن - که خود از مراکز فحشا و مایتعلق بها بود - در دستور کار وی قرار داشت* 17 . و چون رنود و لوطی ها اغلب مسلح بودند و اصول " لوطی گری " هنوز کاملاً معمول و مجری بود و هیچ لوطی و داش و مشتی ای حاضر نبود بمقررات انتظامی تن در دهد و گردن بنهد و از این طبقه گذشته حتی زنان بدکاره هم حاضر نبودند نظم و ترتیبی را که کنت میخواست در زندگانی آنها برقرار کند بپذیرند . * 18 بنابر این کلیه اراذل و اوباش شهر و روسپیان و و لواط کاران و لواط بخشان با کنت ایتالیایی بر سر کین بودند و طرفداران روسپیان و عشاق لواط بخشان نیز که معمولاً مردمان ولنگاری بودند، به تلافی سختگیریهای کنت در باره او تصنیفهای مستهجن و ترانه هایی موهن ساختند
تهران شده دو رنگی یک شی دادم نارنگی ریدم ریش فرنگی
اینا همه درس شد حاکم تهران اروس شد
کولونل اومده از راه نمسه پلیس ساز می زنه داره می رقصه . * 19
و چون کنت فرزندان خود را نامهای ایرانی نهاده و لباس ایرانی پوشانده بود، در باره دختر او (لیلا ) گفتند :
" لیلا " را بردند چاله سیرابی براش آوردند نان و سیرابی
" لیلا " را بردند دروازه دولاب براش خریدند ارسی و جوراب
" لیلا" را بردند حموم گلشن کنت بی غیرت چشم تو روشن
فلفل تندم لیلا - دختر کنتم لیلا
لیلا ملوسه - ننه ش عروسه - آقاش دیوثه
لیلا را بردن کوه قداره براش آوردن ساز و نقاره
لیلا را بردن باغ انگور براش آوردند دنبک و سنتور
لیلا را بردن گود فیروزه پولش ندادن دلش می سوزه
لیلا را بردن کوچه نمکی براش آوردن اسب یدکی
لیلا را بردند کوچه غریبون .... گذاشتند من بودم و اون * 20
عوام با این تصنیف لیلا را به روسپیگری متهم کرده اند، او را به دروازه دولاب و حمام فیروزه و کوچه غریبان (ظاهراً از محلات و کوچه های استقرار لوطیان و روسپیان) برده و برایش ارسی و جوراب خریده و دنبک و سنتور آورده و چون روسپیان با او رفتار کرده اند. همچنین مردم ولنگاری که کنت بنابر وظیفه، عیش شان را برهم زده و ساده و باده را از دستشان گرفته بود، او را با لحنی زشت و نفرت انگیز بدینگونه تحقیر می کردند :
ای کنت پلیسا - سرور ..... ا - نمیری ایشالا * 21
مردم با ساختن این اشعار عامیانه، و هجو مقام امیر تومانی و لقب نظم الملکی کنت فی الواقع با تحقیر او می خواستند بگویند : تو تنها برای پلیسها (زیردستان خود) کسی هستی و فقط بر فاحشه ها و روسپیان سرور و بزرگتری داری. * 22 پیش تر بنقل از تاریخ منتظم ناصری رباعی اثر طبع ناصرالدین شاه را ذکر کردیم که :
زنهار حذر کنید رندان ز پلیس یک جو نرود به خرج ایشان تدلیس
در کنده کنت دومونت فر خواهد ماند در چرخ کند اگر خطایی برجیس
مردم ولنگار و ظریف تهران رباعی شاه را چنین جوابی شاهانه دادند :
همدست اگر شود به ابلیس پلیس در چرخ عطارد ار شود خفیه نویس
مویی نشود ز عانه رندان کم ور نوره شود تمام شهر پارپس * 23
به این هم اکتفا نکردند و وقتی کنت بر می گساران سخت گرفت و دستور داد تا دهانها بو شود و عرق خوران دستگیر شو ند، مردم تهران ساختند :
ای می خواران سیاه شد روز شما حکم است پلیس بو کند پوز شما
از من شنوید و می دگر حقنه کنید تا بوی کنند بعد از این گوز شما * ۲۴
د – بررسی مفاد و مندرجات نخستین قانون جزایی (کتابچه کنت) :
این کتابچه ابتداً مشتمل بر مقدمه ای در شرح و وظایف پلیس است . این مواد باحتمال زیاد از مقررات پلیس اروپائی و شاید اطریش اقتباس و با اوضاع ایران وفق داده شده باشد و غرض اساسی از تدوین کتابچه این بود که سازمان جدید پلیس و وظایف آن را بر طبق معمول آن زمان ابتدا بصحه شاه رسد تا صورت قانونی و اجرایی یابد. سپس در باب احکام اصول محاکمات جزائی، 58 ماده دارد . که طی مواد مذکور برای بعضی اعمال ممنوع مجازات تعیین شده است * 25
الف – مقدمه کتابچه در شرح و وظایف پلیس :
بسمه سبحانه تعالی، دستگاه پلیس دستگاه اجراست و مراقبت اجرای جمیع قوانین که از طرف دولت بدایره پلیس القا میشود بعهده اوست .
پلیس مامور است بر انتظام ولایت و نگاهداری مردم یعنی تکلیف پلیس است در تمام تفصیلات و وقوعات کلیه و جزئیه تحصیل اطلاعات لازمه .
پلیس مستقیماً و بلافاصله تعلق با علیحضرت شاهنشاه جم جاه روحنا فداه و حکمران دارالخلافه دارد .
پلیس مامور است بر اینکه مواظبت کرده نگذارد احدی حق احدی را مستقیماً یابواسطه مجبوراً ببرد و غصب نماید . مقصود از این حقوق (حقوق) عادیه یومیه است نه مطلق دعاوی و فقط اموری است که بمغلطه و فریب و خدعه آلوده باشد که حل آن تکلیف پلیس است .
پلیس باید ملاحظه نماید اتفاقات و وقایع عمومی را و همیشه باید در شکوه و ترقی ولایت مراقبت نماید .
پلیس لازم است توجه در آذوقه و ماکولات مردم داشته باشد و بداند حبوبات را کی ها جمع و انبار می نمایند تا در سال گرانی بکار اید .
پلیس مامور ست هر کسی را که شرارت و دزدی و منازعه نماید و یا کسی سکه قلب بزند یا فتنه و فساد نماید یا خط و مهر بسازد تسلط در گرفتن آنها داشته باشد .
پلیس لازم است ملاحظه حال منتسبان خانواده سلطنت عظمی را بنماید .
پلیس مجبور است از اینکه همیشه با اهالی نظام متفق و همدست باشد و همچنین اهالی نظام باید با پلیس کمال اتحاد را داشته باشند .
پلیس لابد است از اینکه هر وقت از اهالی نظام خلافی سر بزند او را گرفته راپورت کرده نزد رئیس نظام بفرستد که او را تنبیه نماید .
پلیس مکلف است بر اینکه اشخاص مقصر را دستگیر نموده تنبیه نماید. تقصیرشان بهر درجه ای بوده باشد مگر خانواده سلطنت عظمی را که در این صورت باید موافق امر مخصوص شاهنشاه رفتار نماید و باید عدالت و حقانیت را منتشر سازد و احکام و قوانین شریعت مطهره را معمول و مجری بدارد و خیر خواهی اهالی مملکت را از همه جهت ملاحظه نماید .
رئیس پلیس حق دارد قوانین خود را بلاواسطه تقدیم حضور مبارک نماید و هر کدام قبول (و) ممضی شد بعد پلیس مجبور است بموقع اجرا گذارد .
پلیس باید مردم را محترم بدارد و مراقب باشد مردم را که همدیگر را محترم بدارند و همچنین مجبورند که پلیس را محترم بدارند و پلیس مجبور است از اینکه مواظبت احکام شریعت و قوانین مذهب را نماید و پلیس باید مراقبت کند اسباب قحط و غلا و موجبات امراض فراهم نشود و دستور العمل واصله از مجلس حافظ الصحه را معمول و مجری سازد.
پلیس باید تسلط داشته باشد بر اینکه هر کس خواسته باشد بدون حکم برای مداخل خودش از مالیات زیادتر از مردم بگیرد ممانعت نماید و نگذارد .
پلیس باید در کمال دقت مواظبت داشته باشد درخصوص نظافت و تمیزی شهر و وضع ساختن عمارات و نظم و روابط کوچه ها و همچنین باید در باب آذوقه و آب مردم منتهای مواظبت را داشته باشد و همیشه باید احتیاط قحط و غلا را ملاحظه نماید و ایضا در باب روشنائی شهر مسئول است . وقتیکه در شهر رئیس احتسابیه بوده باشد اجرای فقرات آتیه را پلیس باید بریاست احتساب حکم نماید از قبیل خرید و فروش و نرخ اجناس که در قیمت آنها بهمدیگر ستم شریکی نکنند و خوبی و بدی گوشت و غیره و غیره .
پلیس تسلط دارد که رئیس احتساب را مجبور باجرای این فقرات نماید .
پلیس مکلف است بر اینکه اعلیحضرت شاهنشاه را از همه چیز مستحضر و با اطلاع دارد و جمیع تفصیلات را بلاواسطه بعرض پادشاه برساند .
پلیس مجبور است از اینکه توجه نماید صاحبان ادیان دین خودشان را محترم بدارند . معلوم است هر کس اطاعت قانون و نظم پلیس ننماید اطاعت حکم شاهنشاهی را نکرده است و هر کس از اطاعت پلیس سر پیچد از اطاعت پادشاه سرپیچیده است .
موارد قتل چنانکه شریعت مطهره اسلام حکم فرموده است بلاخلاف و بلااستثناء محاکمه میشود و در قتل عمد و شبه عمد و قتل خطا شارع مقدس مطاع و حتمی الاجرا خواهد بود." .