PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درباره مرتاض ها



Rez@ee
2nd August 2011, 12:41 PM
(http://firespirit.parsiblog.com/Posts/42/%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87+%d9%85%d8%b1% d8%aa%d8%a7%d8%b6+%d9%87%d8%a7/)
سید حسام الدین حسینی (http://firespirit.parsiblog.com/Author/%d8%b3%d9%8a%d8%af+%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d9%85+%d8%a7 %d9%84%d8%af%d9%8a%d9%86+%d8%ad%d8%b3%d9%8a%d9%86% d9%8a/)
بدون تردید، افعال خارق‏العاده‏اى وجود دارد که یا ما آن را خود دیده‏ایم، یا به حد زیادى براى ما نقل شده که به آن یقین پیدا کرده‏ایم. برخى از اینها مستند، به اسباب عادى است که از چشم حسّى ما خارج است؛ مانند کسى که دارویى به بدن خود مالیده، داخل آتش مى‏شود و نمى‏سوزد. اما بعضى از آنها مستند به هیچ سببى از اسباب طبیعى و عادى نیست؛ مانند خبر دادن از غیب، ایجاد محبت و یا دشمنى، بیمار کردن، شفا بخشیدن و برخى کارهایى که مرتاض‏ها نیز انجام مى‏دهند.
اما این گونه کارها - با اختلافى که در نوع آنها هست - مستند به قوّت اراده و شدت ایمان به تأثیر «اراده» است؛ چرا که اراده، تابع علم و ایمان قلبى است و توجه ایمان آدمى به تأثیر اراده هر چه بیشتر باشد، اراده هم مؤثرتر مى‏شود. شدت قوت اراده هم متوقف بر انجام دادن اعمالى است که هر دین و مذهبى، بر اساس نگرش خویش به پیروان خود دستور مى‏دهد.
گفتنى است انجام دادن یک سلسله اعمال خاص توسط مرتاض، نَفْس را از علل و اسباب خارجى، مأیوس ساخته به طورى که مستقل و بدون استمداد از اسباب طبیعى، مى‏تواند کارى انجام دهد.
به هر روى، اثر ریاضت این است که براى نفس، حالتى حاصل مى‏شود که مى‏فهمد، مى‏تواند مطلوب را انجام دهد؛ یعنى، هنگامى که ریاضت به طور کامل انجام گرفت، نفس طورى مى‏شود که اگر مطلوب را اراده کند، حاصل مى‏شود. مثل اینکه روح را براى کودکى در آینه احضار نماید، یا مدت زمان مدیدى، گرسنه باشد، یا روى آب راه رود و ... ولی باید توجه داشته باشید که آنچه در کلیپ ها مشاهده می شود، قابل اعتماد نیست و بیشتر ساختگی است.}در این باب: المیزان، ج‏1، صص 365 - 363 و ج‏6، صص 272 - 275..
راه رسیدن به عرفان حقیقی منحصر به انس با خداوند و به رنگ خدا در آمدن است، چون خداوند است که منبع تمام قدرت ها و توانایی ها است. در مقابل خدا هیچ کسی و چیزی از خود قدرتی ندارد تا به کسی بدهد. بنابراین تنها راه رسیدن به عرفان حقیقی ارتباط با خداوند و کسب قدرت از او است.
خیلی ها اشکال می کنند و می گویند پس این قدرتی که مرتاض ها دارند از کجا است آنها که خداپرست و اهل انس با خدا نیستند و فقط با ریاضت به این قدرت می رسند؟
این اشکال خوبی است و خیلی ها هم خواستند به آن جواب بدهند ولی گاهی جواب ها قانع کننده نیست. در پاسخ به آن می توان گفت: عرفان دو بخش دارد. یک بخش آن کندن از دنیا و ترک عادت ها و ریاضت کشیدن و تحمل گرسنگی و ترک لذت های مادی و گذشتن از خواسته ها است. به این بخش رفع موانع سلوک و عرفان گفته می شود و یک بخش هم عبادت خداوند و انس با پروردگار هستی است.
بخش اول یعنی ریاضت چون باعث سبکی روح و تجرد نفس می شود، خودش زمینه ساز رسیدن انسان به قدرت تاثیر گذاری در اشیا و نوعی تصرف تکوینی است، ولی گفتنی است که منظور نظر عرفان اسلامی و ناب تنها رسیدن به این نوع اقتدار نیست.
منظور عرفان رسیدن به نوع قدرتی است که علاوه بر ریاضت از طریق انس با خداوند بدست می آید. عارف حقیقی در اثر انس با خداوند و عبادت به رنگ خدا می شود و می تواند خلیفه خدا در زمین باشد و خلق خدا را به سوی خداوند رهبری کند و صفات و کمالات الهی را در خویش ظاهر سازد و در بندگان خدا و جامعه تاثیر مثبت و خداگونه بگذارد.
این نوع کمال و تاثیر گذاری خاص عارف حقیقی و کسی است که با خداوند انس داشته باشد و هرگز از کسانی که تنها به ریاضت های بشری و غیر دینی می پردازند ساخته نیست. آنها تنها ممکن است به این قدرت برسند که مثلا با یک بادام در روز زنده بمانند و یا با یک نگاه قطاری را از حرکت بیاندازند و یا روی یک طناب بخوابند و روی میخ بنشینند و روی دیوار راه بروند و مانند آن.
این کارها ممکن است، ولی هدف انبیا و اولیای خداوند این نبوده که از این نوع کارها انجام بدهند. البته گاهی هم قدرت از خودشان نیست و مثلا از طریق ارتباط با اجنه و استفاده و تسخیر آنها به نوعی قدرت رسیده اند که باز این کار علامت کمال در انسان نیست.
نمونه یک انسان واقعی و عارف واصل و صاحب اقتدار ولایی امام خمینی رض است که توانست چنین انقلاب بزرگی را در تاریخ بشریت ایجاد کند و در دل و جان انسان ها چنین اثر بگذارد و مسیر تاریخ و فرهنگ انسان ها را به سوی خداوند عوض نماید که تازه دارد اثر آن در جوامع گوناگون ظاهر می شود و تمام صاحبان قدرت های مادی از رواج اسلام و قدرت اسلام به هراس افتاده اند.
انسان داراى روحى است که اگر تقویت شود، قدرت تصرف در امور و اشیاى دیگر را به دست مى‏آورد. البته این تصرف بر اساس نظام على و معلولى است. مرتاضان و کسانى که کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند، تا حدودى داراى کارهایى هستند که نوعى کرامت شمرده مى‏شود و از این جهت با عرفا و صاحبان ولایت تکوینى تشابه دارند. دلیل آن را نیز باید در این نکته جست و جو کرد که نظام جهان بر اساس علت و معلول است و هر پدیده‏اى بر اساس علتى موجود مى‏شود. علت برخى امور روشن و واضح است. چنان که علت عادى توقف قطار ترمز لکوموتیوران است؛ اما علت برخى از کارها خلاف عادت است. مثل این که کسى با قدرت روحى خود قطار را متوقف مى‏کند.
روح انسان فرمانده بدن است و کلیه کارهاى بدن سالم تحت فرمان او انجام مى‏شود. برخى از نفوس به دلیل تمرین‏ها و ریاضت‏هاى خاص چنان قوى مى‏شوند که مى‏توانند افزون بر بدن خود، در انسان‏ها و اشیاى دیگر نیز حالت تدبیر داشته باشند. انسانى که اراده خود را قوى کرد، امکان مى‏یابد بر امور و پدیده‏ها تأثیر بگذارد. این جزئى از نظام علت و معلول جهان مادى(1) و نشانه قدرت نفس انسان است؛ زیرا نفس انسان مظهر خداوند است و در صورتى که تقویت شود، توان تصرف و انجام کارهاى خلاف عادت را به دست مى‏آورد.
تقویت نفس با تمرین‏هایى که اصطلاحاً ریاضت خوانده مى‏شود، حاصل مى‏گردد. ریاضت دو گونه است: ریاضت شرعى که مطابق با شرع و با راهنمایى معنوى ولى الله الاعظم - سلام الله علیه - انجام مى‏شود؛ و ریاضت‏هاى غیر شرعى. پویندگان راه شریعت به مدارج قرب الاهى و ولایت تکوینى نائل مى‏آیند؛ اما آنان که از روش‏هاى غیر شرعى بهره مى‏برند، تنها توان تصرف در برخى امور را به دست مى‏آورند.
عرفا و مرتاضان از جهت بروز کرامت با هم تشابه دارند و هر دو کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند. البته آن که به مقام قرب وارد شد و از خود فانى گردید، در صدد بروز کرامت و کارهاى خارق العاده نیست، و آنچه از وى عیان مى‏شود، امورى است که از وسعت وجودى‏اش ریزش مى‏کند.(2)
آرى، برخى انسان‏ها به واسطه قدرت روحى خود مى‏توانند کارهاى خارق العاده انجام دهند؛ زیرا نظام عالم براساس علت و معلول است، برخى از علت‏ها براى ما روشن است و آن‏ها را علت‏هاى عادى مى‏خوانیم و برخى براى ما آشکار نیست و آن‏ها را خلاف عادت مى‏پنداریم. کارهاى خلاف عادت این افراد به نفس انسانى ریاضت کشیده منتسب است. بین این انسان‏ها و عارفان تفاوت‏هاى زیر قابل توجه مى‏نماید:
1. عارف به مقام قرب بار یافته، براساس دستورهاى شرعى به مقامى رسیده است که مى‏تواند کارهاى خدایى انجام دهد. امام صادق - سلام الله علیه - مى‏فرماید: «العبودیة جوهرة کنهُها الربوبیة، فما فُقد فى العبودیة وُد فى الربوبیّة و ما خفى عن الربوبیّة أُصیب فى العبودیة؛ بندگى گوهرى است که حقیقت آن مقام ربوبیت است. پس آنچه در بندگى پنهان است، در مقام ربوبیت یافت مى‏شود و هر آنچه در مقام ربوبیت پنهان باشد، با بندگى حاصل مى‏شود.(3) «رب» به معناى مالک و صاحب است که در آنچه تحت تصرفش است، قدرت تصرف دارد. بدین اعتبار یکى از اسماى حسناى حضرت حق «رب» (صاحب اختیار تمام موجودات) است. «مقام ربوبیت» یعنى مقام تصرف در امور و اشیا. روایت شریف مى‏گوید: آن که به مقام بندگى راه یافت ،داراى گوهرى مى‏شود که مى‏تواند در امور و اشیا تصرف داشته باشد؛ به عبارت دیگر، حقیقت و کنه بندگى مقام ربوبیت است و آن که بنده شد، آقاى جهان و مظهرى از اسم «رب» خداى جهانیان مى‏گردد. ظاهر بندگى در دنیا اظهار و ابراز ذلت و عجز است و باطن آن آقایى. بنابراین، آن که به مقام قرب الاهى راه یافت، توان تصرف در امور و اشیاى بیرون از خود را به دست مى‏آورد. عرفا براساس همین مقام کارهاى خارق العاده انجام مى‏دهند؛ اما مرتاضان باتمرین‏هاى خلاف شرع نفس خود را تقویت مى‏کنند.
2. هدف عرفا بروز کرامت نیست. هدف آن‏ها بندگى خدا و دعوت مردم به توحید و بندگى خداوند متعال است و کراماتشان در جهت دعوت مردم به ماوراى طبیعت و حقایق معنوى یا کمک به رفع مشکلات مردم تحقق مى‏یابد. در حقیقت مَثَل آن‏ها مَثَل ظرف لبریز از آب است که گاه آب از آن سرازیر مى‏شود؛ اما هدف مرتاضان رسیدن به شهرت یا تقویت نفس است.
3. عرفا بسته به درجه قربشان داراى قدرت تصرف و کارهاى خارق‏العاده متنوع و گسترده‏اند؛ زیرا آن‏ها خدایى شده‏اند وخداى عالم نامحدود است. پس هر چه بهره آن‏ها از فیض الهی بیش‏تر باشد، قدرت بیش‏ترى دارند. در حالى که مرتاضان از قدرت محدود و کارهایى با تنوع اندک بهره مى‏برند؛ مثلاً آن‏ها نمى‏توانند مرده زنده کنند، ولى عارف بالله با اجازه الاهى مرده زنده مى‏کند.
4. تمام کارهاى عارفان با توجه به اجازه و رضایت الاهى براساس شرع و فضائل اخلاقى است؛ بدون اجازه الاهى به هیچ کارى دست نمى‏یازند و در همه حال بنده اویند. مقام آن‏ها مقام فناى فى الله و بقاى بالله است؛ برخلاف مرتاضان که براساس خواهش نفس کار مى‏کنند و چه بسا کارهاى خلاف اخلاق نیز انجام مى‏دهند.
5. کارهاى مرتاضان بر آموزش وتمرین استوار است و انجام هر کارى با آموزش و تمرین و پشتکار فرد میسر مى‏شود؛ اما عارف بر اساس بندگى و مقام قرب داراى قدرت تصرف مى‏شود و در این جهت از کسى آموزش خاصى نمى‏بیند.
یکى از علماى قم که کتابى هم به نام هند و پاک (مخفف هندوستان و پاکستان)، نوشته سفرى کرده به هندوستان و پاکستان و خاطراتى هم دارد . کتاب زیبایى است اگر پیدا کردید مطالعه بکنید . ایشان خاطرات جالبى از هندوستان و مرتاضهاى هندى دارد، دیدارهایى هم با مرتاضها داشته است . مى‏دانید مرتاضها اکثرشان شیعه نیستند; اما خوب بعضى از آنها هم ممکن ست‏شیعه باشند . این مرتاضها در اثر تقویت نفس، سعى مى‏کنند یک تصرفاتى در جهان ظاهر انجام دهند، اما تصرفاتشان در همین اندازه است; در امور معنوى نمى‏توانند، چون خودشان کافر هستند . در اثر ریاضتى که مى‏کشند، نفسشان قوى مى‏شود و یک کارهاى ظاهرى مى‏توانند انجام دهند . ایشان رفته بودند در همان قسمتى که مرتاضها هستند، چیزهایى دیده بودند و با رئیس مرتاضها هم دیدار کرده بودند . شاگردانى تحت نظر آن رئیس، کار مى‏کردند; شاگردها هم به انواع مشقتها، مشغول بودند . کارهاى شاقى را به آنها دستور داده بود که انجام بدهند . مثلا در دست‏یکى از شاگردانش خاک ریخته بود و دانه‏اى هم در آن گذاشته بود و به او گفته بود باید شش ماه دستت را صاف نگه‏دارى تا دانه‏اى که در آن است‏سبز شود و بیاید بالا، و فقط شبانه روز چهار ساعت‏یک نفر مى‏آید دستش را مى‏گیرد، که بخوابد، بعد از چهار ساعت صدایش مى‏زند و مى‏رود، بیست‏ساعت دیگر را همینطور دستش را باید نگهدارد تا شش ماه . کارهاى عجیب دیگرى هم هست که بعضى از آنها هم کثافت‏کارى است . خوب دیگر معلوم است، یک چنین انسانهایى نه بندگى خدا مى‏کنند نه عبادت . حالا نمى‏خواهم وارد آن قضایا بشوم، منظورم این است که آنجا ایشان ایستاده بودند، یک نفر مى‏آید که مغازه‏اش را دزد زده بوده، اصرار مى‏کند به همین رئیس مرتاضها که دزد را به من معرفى بکنید، او هم اول اعتنا نمى‏کند; اما بعد حواله مى‏دهد سر یکى از شاگردهایش، مى‏گوید برو از او بگیر . مال‏باخته به شاگرد مراجعه مى‏کند او هم توسط جنى که تسخیر کرده بود خبر داد که دزد الان دارد سوار ماشین مى‏شود، جن دست در جیب دزد کرد کلیدى را بیرون آورد به آن مرد داد و گفت: برو فلان جا این کلید فلان مغازه است، درش را باز کن و تمام اثاثیه تو در این مغازه است، اثاثت را بردار . این ماجرایى است که نویسنده کتاب مى‏گوید جلوى خود من اتفاق افتاد . بعد ادامه مى‏دهد نشستم با رئیس مرتاضها یک مقدار صحبت کردم، از جمله از او پرسیدم: من کى وارد هندوستان شدم؟ دیدم درست گفت . از او پرسیدم: کى از هندوستان مى‏روم؟ گفت: روز پنجشنبه فلان ساعت . دقیقا گفت . اما من دیدم که بلیط قطار روز چهارشنبه دارم، به روى خودم نیاوردم این را، گفتم خوب حالا شاید اشتباه کرده است . اما روز چهارشنبه وقتى رفتیم در ایستگاه قطار، گفتند قطار نقص فنى دارد و حرکت نمى‏کند . اما روز پنجشنبه‏اى که او گفت در همان ساعت دقیقا حرکت کرد . از جمله از او در مورد شاه ایران پرسیدم، هنوز قبل از پیروزى انقلاب بود، وقتى پرسیدم، گفت اسم خودش، اسم پدرش را بگو . گفتم: محمدرضا، اسم پدرش هم رضا است . تا گفتم یک مقدار تامل کرد، مثل اینکه به خودش فشار مى‏آورد و خودش را مسلط مى‏کرد به شخص، با قدرت عجیبى که داشت، شروع کرد وگفت الآن شاه کجا است و دارد چه مى‏کند . آن موقع گفته بود شاه فرار مى‏کند از ایران، یعنى از آینده‏اش خبر داده بود و خبر از پیروزى انقلاب داده بود، از حضرت امام از او پرسیده بود جواب داده بود . آن موقع این اخبار خیلى مهم بود . نویسنده کتاب مى‏گوید: دیدم درباره هر چه از او سؤال مى‏کنم، جواب مى‏دهد . درباره هر کسى سؤال مى‏کردم اسم خودش و پدرش را مى‏گفتم، یک تاملى مى‏کرد و سعى مى‏کرد خودش را از نظر روحى مسلط بر آن شخص بکند، بعد خبر مى‏داد، مى‏گفت الآن دارد چه مى‏کند؟ فردا چه مى‏کند؟ آینده چه مى‏شود، همه‏اش را مى‏گفت . گفتم بگذار راجع به امام زمان از او بپرسم، ببینم بلد است جواب بدهد؟ وقتى گفتم، گفت: اسمش را بگو، اسم پدرش را، من هم سریع اسمها را گفتم، گفتم مهدى پسر امام حسن، پسر على، پسر محمد، ... همینطور تا به امام حسین، به امام حسین که رسید گفت، شناختم، امام حسین را مى‏شناسم، هر سال یک عزادارى هم براى آن حضرت برپا مى‏کنیم، با اینکه اعتقاد به هیچ چیز نداشتند اما، راجع به امام حسین یک ارادتى داشتند . گفتم خوب حالا بگو، این امام زمان (ع) فرزند نهمى امام حسین است . کجاست و چه مى‏کند؟ یک مقدار فکر کرد، آمد خودش را مسلط کند روى حضرت دید نمى‏تواند . ناراحت‏شد، چون تا به حال در جواب گیر نیفتاده بود، یک قلم و کاغذ درآورد، یک سرى رمزهایى نوشت و سعى کرد باز خودش را تقویت‏بکند، خوب فشار آورد به خودش، آمد مسلط بشود، دید نمى‏تواند، آخر یک جمله‏اى گفت‏به این مضمون، گفت این آقایى که مى‏گویى شخصى است روى این کره زمین که هر چه مى‏خواهم رویش مسلط بشوم، او روى من مسلط است و این آقا یک قدرتى دارد، من قدرتش را حس مى‏کنم، احساس مى‏کنم تمام جهان در اختیار اوست . اگر بخواهد اراده بکند، جهان را از حرکت‏باز مى‏دارد . این شخص یک چنین قدرتى دارد . او نتوانسته بود بر آقا مسلط بشود; اما فهمیده بود که این شخص قدرت عجیبى دارد . گفته بود این آقا قدرتى دارد که اگر بخواهد جهان را از حرکت‏باز بدارد مى‏تواند . جهان مسخر او است . خوب این همان چیزى است که ما در روایتمان هم داریم . همینکه عرض کردم: «لولا الحجة لساخت الارض باهلها» این حدیث را سنى‏ها هم نقل کرده‏اند .

یک نمونه از کارهای انسانهای خدایی
ملکه سبا با عده‏ای از اشراف قومش تصمیم گرفتند به سوی سلیمان بیایند و شخصا این مساله مهم را بررسی کنند تا معلوم شود سلیمان چه آئینی دارد؟ این خبر از هر طریقی که بود به سلیمان رسید، و سلیمان تصمیم گرفت در حالی که ملکه و یارانش در راهند قدرت‏نمائی شگرفی کند تا آنها را بیش از از پیش به واقعیت اعجاز خود آشنا، و در مقابل دعوتش تسلیم سازد.
لذا سلیمان رو به اطرافیان خود کرد و گفت: ای گروه بزرگان! کدامیک از شما توانائی دارید تخت او را پیش از آنکه خودشان نزد من بیایند و تسلیم شوند برای من بیاورید؟
در اینجا دو نفر اعلام آمادگی کردند که یکی از آنها عجیب و دیگری عجیبتر بود.
نخست عفریتی از جن رو به سوی سلیمان کرد و گفت من تخت او را پیش از آنکه مجلس تو پایان گیرد و از جای برخیزی نزد تو می‏آورم « قال عفریت من الجن انا آتیک به قبل ان تقوم من مقامک ».
من این کار را با زحمت انجام نمی‏دهم و در این امانت گرانقیمت نیز خیانتی نمی‏کنم، چرا که من نسبت به آن توانا و امینم! « و انی علیه لقوی امین ».
عفریت به معنی فرد گردنکش و خبیث است، و جمله انی علیه لقوی امین که از جهات مختلفی توام با تاکید است « ان - جمله اسمیه - لام » نیز نشان می‏دهد که بیم خیانت در این عفریت می‏رفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداری داده است.
دومین نفر مرد صالحی بود که آگاهی قابل ملاحظه‏ای از کتاب الهی داشت، چنانکه قرآن در حق او می‏گوید: کسی که علم و دانشی از کتاب داشت گفت من تخت او را قبل از آنکه چشم بر هم زنی نزد تو خواهم آورد!! « قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک ».
و هنگامی که سلیمان با این امر موافقت کرد او با استفاده از نیروی معنوی خود تخت ملکه سبا را در یک طرفة العین نزد او حاضر کرد: هنگامی که سلیمان آن را نزد خود مستقر دید زبان به شکر پروردگار گشود و گفت: این از فضل پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا شکر نعمت او را بجا می‏آورم یا کفران می‏کنم؟! « فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی ء أشکر ام اکفر ».
این شخص یکی از نزدیکان با ایمان، و دوستان خاص سلیمان بوده است.

Rez@ee
2nd August 2011, 12:42 PM
مرتاض‌ ها مردمانی با کارهای خارق‌العاده یا فریبنده (http://www.shegeftiha.com/3406-%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%a7%d8%b6%e2%80%8c-%d9%87%d8%a7-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a8%d8%a7-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d9%82%e2%80%8c%d8%a7%d9%84%d8%b 9/)


http://bornanews.ir/EditorPics/New/9004/ghabe%20noghre/rustphoto2.jpg
سحر، هر کار و هر چیزى است که سرچشمه آن پنهان باشد و معمولا به کارهاى خارق العاده‌اى مى‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام مى‌شود و هدف از آن اغفال و فریب مردم است.

برنا:گاهی شنیده می‌شود که افرادی توانسته‌اند با ریاضت‌های غیر شرعی و تحمل سختی‌های نامشروع بدنی و فیزیکی کارهایی انجام دهند که دیگران را به شگفتی وادار کند.
از این افراد با عنوان مرتاض نام برده می‌شود. حرکت دادن اشیاء بدون لمس کردن آنها و تنها با نگاه کردن به آنها تنها یکی از روش‌های آنان است که می‌خواهند با این کارهای خود یا جیب خود را پر کنند و یا نام و نشانی در میان عوام مردم به دست آورند. اسلام ضمن عدم اجازه به افراد برای انجام این کارها درجه این کارها را بسیار سطح پایین و کوچکی می‌داند که با کرامت اولیاء خداوند و معجزات انبیاء الهی متفاوت است. یکی از سوالاتی که ممکن است در ذهن خوانندگان قرار بگیرد این که ” اعمالی که از مرتاضین دیده می‌شود با معجزه چه فرقی دارد؟ ” حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ به این سوال اینگونه پاسخ گفته اند:
http://bornanews.ir/EditorPics/New/9004/ghabe%20noghre/rustphoto2.jpg
در پاسخ این سؤال نخست باید تعریف فشرده‌اى از سحر داشته باشیم؛ در این که سحر چیست و از چه تاریخى به وجود آمده است بحث هاى فراوانى وجود دارد .مشکل است تاریخ معینى بتوان براى آن تعیین کرد؛ ولى مى توان گفت: سحر در اصل به معناى: هر کار و هر چیزى است که سرچشمه آن پنهان باشد و معمولا به کارهاى خارق العاده‌اى مى‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام مى‌شود و هدف از آن اغفال و فریب مردم است.
http://bornanews.ir/EditorPics/New/9004/ghabe%20noghre/bedofnails1900.jpg
گاهى از عوامل تلقینى در آن استفاده مى‌کنند یعنى با تلقین هاى قوى و مؤثر مسائلى را در نظر عوام منعکس مى کنند که واقعیتى ندارد و گاه از تردستى و خدعه و نیرنگ و به اصطلاح چشم بندى بهره مى‌گیرند. به این ترتیب که بینندگان را سرگرم مسائلى کرده سپس با سرعت و مهارت چیزهایى را جابه جا و دگرگون مى سازند که ببینندگان هرگز متوجه این جابجایى و دگرگونى ها نشوند؛ بلکه آن را یک خارق عادت مى پندارند.
گاهى از خواص ناشناخته فیزیکى و شیمیایى بعضى از اجسام، یا مسائلى مربوط به چگونگى تابش نور از زوایاى مختلف بهره مى گیرند؛ به طورى که بینندگان، امور خارق عادتى را در برابر خود مى بینند که از اسرار آن بى خبرند.
خلاصه آنکه آنها از طریق ارتباط با ارواح و کمک گرفتن از شیاطین، امور خارق العاده اى را انجام مى دهند و همه اینها در مفهوم جامع لغوى کلمه سحر درج است.
http://bornanews.ir/EditorPics/New/9004/ghabe%20noghre/neckframe.jpg
کارهاى مرتاضان غالبا که از طریق تمرین هاى شاق و تمرکز نیروهاى روحى و جسمى انجام مى گیرد را نیز مى توان نوعى سحر شمرد؛ هرچند گاهى آن را خارق عادتى در برابر سحر قرار مى دهند.
به هر حال انجام این امور، از سوى بعضى از انسان ها غیر قابل انکار است. مهم آن است که ویژگى هاى معجزات و سحر و خارق عادات مرتاضان را در نظر بگیریم، تا تفاوت آن با معجزات انبیاء کاملاً روشن شود.
http://bornanews.ir/EditorPics/New/9004/ghabe%20noghre/31-Nag-Phani-Baba.jpg
در این جا به چند تفاوت روشن برخورد مى کنیم:
1- معجزات متکى به نیروى الهى است، در حالى که سحر و خارق عادت ساحران و مرتاضان از نیروى بشرى سرچشمه مى گیرد؛ لذا معجزات بسیار عظیم و نامحدود است در حالى که سحر و خارق عادت مرتاضان محدود مى باشد. به تعبیر دیگر آنها فقط کارهایى را انجام مى دهند که تمرین کرده اند; و براى انجام آن آمادگى دارند; اما هر کارى که به آنها پیشنهاد شود انجام نمى دهند؛ و تاکنون دیده نشده است که مرتاض یا ساحرى بگوید: من آماده ام که هرچه بخواهید انجام دهم، چرا که هر کدام در رشته اى تمرین و آگاهى دارند.
2ـ معجزات چون از سوى خدا است نیاز به تعلیم و تربیت خاصى ندارد در حالى که سحر و ریاضت هاى ساحران همیشه مسبوق به یک رشته تعلیم و تمرین هاى مستمر است به گونه اى که اگر شاگرد به خوبى تعلیمات استاد را فرا نگرفته باشد ممکن است در مجلسى که در حضور مردم تشکیل مى دهد به خوبى از عهده آن بر نیاید و رسوا شود. به تعبیر دیگر معجزات الهى در هر لحظه اى و بدون هیچ سابقه اى ممکن است انجام گیرد؛ در حالى که خارق عادات بشرى امورى هستند که به طور تدریجى و با مرور زمان نسبت به آنها آشنایى و مهارت حاصل مى شود و هیچ گاه به طور دفعى و ناگهانى انجام پذیر نیستند.
در داستان فرعون و موسى (ع) نیز به این مسأله اشاره شده که فرعون ساحران را متّهم مى کند که موسى (ع) بزرگ شما است و او اسرار سحر را به شما تعلیم داده است. مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است.
3- طریق دیگر براى شناخت معجزات الهى از خارق عادات بشرى، مقایسه حال آورندگان این دو است. آورندگان معجزه از سوى خدا مأموریت هدایت مردم را دارند لذا اوصافى متناسب با آن را دارند؛ در حالى که ساحران و کاهنان و مرتاضان، نه مأمور هدایتند و نه چنین اهدافى را دنبال مى کنند و هدف آنها معمولا یکى از امور سه گانه زیر است:
1- اغفال مردم ساده لوح.
2- کسب شهرت در میان توده عوام.
3- کسب درآمد مادّى از طریق سرگرم ساختن مردم.
هنگامى که این دو گروه (پیامبران و ساحران و مانند آنها) وارد میدان مى شوند، هرگز نمى توانند براى مدّت طولانى منویّات و اهداف خود را مکتوم دارند؛ چنانکه ساحران فرعونى قبل از آن که وارد میدان شوند از فرعون درخواست اجر و پاداش مهم کردند و او هم به آنها وعده اجر مهمى داد: من براى این (دعوت،) هیچ پاداشى از شما نمى طلبم. این تعبیر در چندین آیه قرآن مجید درباره چندین پیامبر آمده است.
اصولا همین که مى بینیم ساحران در خدمت فرعون ظالم و مستکبر هستند، براى شناخت سحر از معجزه کافى مى باشد. و ناگفته پیدا است که انسان هر قدر مهارت در پرده پوشى بر افکار و اهداف خود داشته باشد باز قیافه واقعى نیّاتش از خلال اعمالشان ظاهر مى شود.
کوتاه سخن این که مطالعه در سوابق زندگى این گونه اشخاص و بررسى چگونگى استفاده از خارق عاداتى که انجام مى دادند و همچنین توجه به هم سویى آنها نسبت به طیف هاى مختلف اجتماعى و نیز طرز رفتار و اخلاق آنها، راهنماى خوبى براى شناخت سحر از معجزه است و قطع نظر از تفاوت هاى دیگرى که در بالا ذکر شد تشخیص معجزات از سحر و دیگر خارق عادات از این طریق کار آسانى است.

F.PHYSICIST
2nd August 2011, 05:19 PM
عجب ادمای شگفت اوری هستند[taajob]

نارون1
3rd August 2011, 10:26 AM
ممنون از مطالب مفیدتان .

من همیشه فکر می کردم این افراد از استعداد ذاتی برخوردارند .


افرادی که با تمرکز روی اجسام اونا رو به حرکت در میارن در واقع مثل مرتاض ها هستن و با تمرینات سخت به اینجا رسیدن ؟ یعنی استعداد ذاتی و انرژی درونی شان باعث این کار نمیشه ؟

افرادی مثل کریس آنجل و ... که شعبده باز نام دارن ولی اعمالشان از یک شعبده باز فراتره ، کجا قرار دارند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

reza.nori87
4th August 2011, 03:10 AM
ممنون مطالب خوبی بود
ولی از نظر حجم یکم خسته کننده بود

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد