چند و چون زندگی در شهرهای هوشمند

بازدیدها: 0
شهرهاي هوشمند مکانهايي هستند که اينترنت اشيا و حجم بزرگي از دادهها با يکديگر برخورد دارند. هزاران هزار وسيله مجهز به انواع حسگرها با قابليت جمعآوري دادهها با کمک اينترنت به هم متصل شده و دادههايشان را به اشتراک ميگذارند تا عملکرد کلي تکنولوژي در تسهيل زندگي تکتک شهروندان افزايش بيابد.
چراغهاي راهنمايي که زمان روشن شدن لامپ سبز و قرمز را بر اساس تعداد خودروها و تراکم ترافيک تنظيم ميکنند، ايستگاههاي قطار که بر اساس مسافرها و فصل سفر تعداد کمتر يا بيشتري بليت عرضه ميکنند يا ساعتهاي حرکت قطارها را دقيق و بدون تأخير و تداخل برنامهريزي ميکنند. ترموستات هوشمند سيستم تهويه که وقتي خبر خروج صاحبخانه از محل کار به مقصد خانه را دريافت ميکند خانه را گرم ميکند و در محاسباتش از دادههاي چراغهاي راهنمايي مسير که حجم ترافيک را تشخيص ميدهند استفاده ميکند. همه اين موارد مثالهايي از هوشمندي هستند، ولي آيا مفهوم شهر هوشمند نامي زيبا براي مجموعهاي از پيشرفتهاي تکنيکي است؟
مفهوم شهر هوشمند
هوشمندي شهر نه با سنسورها که با دادهها و کارهايي که ميتوان با آنها انجام داد سروکار دارد. بسياري از مواردي که در شهرهاي هوشمند امروزي رخ ميدهد را ميتوان پيشرفت ناميد. آنچه درواقع سبب هوشمندي يک شهر ميشود تلفيق و آناليز دادههايي است که تاکنون کاملاً از هم مجزا بودند. اگر هدف سيستمهاي حملونقل شخصي و عمومي، صرفهجويي در انرژي در خانهها، ادارهها و وسايل نقليه باشد، شهرهاي هوشمند به سه چيز نيازمند خواهند بود دادههاي ساختاري، دادههاي بزرگ و دادههاي ماشين به ماشين. دادههاي ساختاري پيشبينيهاي هواشناسي و آمار عملکرد حملونقل عمومي است. دادههاي بزرگ براي آناليز خدمات و هر آنچه به رابطه فروشنده-خريدار مرتبط است به کار ميرود و پايه جمعآوري اين دسته اطلاعات از رسانهها و شبکههاي اجتماعي ميآيد و نوع آخر همان اينترنت اشيا است که امکان ردوبدل اطلاعات بين وسايل را ممکن ميسازد.
آيا شهر هوشمند فقط اتصال سنسور روي وسايل مختلف است؟
پاسخ کاملاً منفي است. سطل زباله شهري که سانسور دارد و پر يا خالي بودن آن را نشان ميدهد بههيچوجه هوشمند نيست. ممکن است عمليات جمعآوري زباله زودبهزود و مرتبتر انجام گيرد اما هزينهها هم سر به فلک ميکشد. در اثر اشتباه در مخابره پيام پر بودن سطل زباله ممکن است کاميون جمعآوري چندين بار به جايي که نياز نيست سرکشي کند. آنچه سطلها را هوشمند ميسازد امکان ردوبدل اطلاعات ساختاري آنها باهم و بهينهسازي مسيرهاي جمعآوري زباله است. بهاينترتيب در مکاني که زباله بيشتري توليد ميشود، سطلهاي بيشتري قرار داده ميشود و دفعات سرکشي کاهش مييابد. بهاينترتيب در هزينه و وقت صرفهجويي ميگردد. پس هوشمندي يعني اشتراکگذاري دادهها و آناليز آنها براي يافتن وابستگيها و روابط و ارتباطات در مفهوم کلي (کل دادهها به صورت يک شبکه و نه جز بهجز)؛ بهاينترتيب اطلاعات به دست آمده مثبت و قابل کاربرد خواهد بود دقيقه مانند اينترنت اشيا که در درازمدت سبب صرفهجويي در انرژي و پول ميشود.
برجکهاي بلوتوث، سختافزار عملکننده پشت ارتباطات وب هستند. استاندارد بلوتوث 2/4 که بهزودي ارائه خواهد شد امکان ايجاد شبکهاي با ارتباطات IPv6 را مهيا ميسازد. وجود شبکهاي از برجکها يا دکلهاي بلوتوث که در سراسر شهر پخش شدهاند، براي جمعآوري و نقل اطلاعات دادهها به يک هاب مرکزي ميتواند بهعنوان راهحلي ارزان و جايگزين فنّاوريهاي گران شهر هوشمند باشد. استفاده از بلوتوث بهعنوان مکانيسم کنترلي به معناي امکان کنترل تجهيزات مختلف با عملکرد بهتر است. بههرحال شهرهاي هوشمند فقط بر اساس يک تکنولوژي کار نميکنند بلکه تلفيقي از انواع راههاي ارتباطي مانند بلوتوث، واي فاي و … خواهند بود.
آيا به دخالت دولتها نياز است؟
وسايل و سنسورهاي شهرهاي هوشمند همگي به کمک بخش خصوصي و شرکتهاي فعال در اين عرصه ارائه ميشوند، اما بههرحال شهرها نيازمند زيرساخت و برنامهريزي هستند. دولت و شوراهاي شهري بايد نقش هدايتکننده در «جمع سپاري» ايدههاي نو از شرکتهاي فعال در تکنولوژي تا شهروندان را ايفا کند. همزمان با رشد شهرها شوراي شهر يا شهرداريها بايد اطلاعات ايجادشده را جمعآوري و با تلفيق دادههاي هواشناسي، جيپياس الگوهاي پيشرفت را شناسايي کنند تا بتوان راهکارهاي هوشمند براي مشکلات شهرهاي آينده فراهم ساخت. وجود طرحهاي پايلوت دولتي در اين راستا ميتواند راهگشا باشد. در شهر کپنهاگ، شوراهاي شهري در مناطق مختلف در حال همکاري و به اشتراکگذاري دادهها هستند تا فنّاوريهاي جديدي مانند سنسورهاي هوشمند خياباني به اجرا گذاشته شود. اين طرحها بهشهرهاي هوشمند کمک ميکند تا محصولاتشان را تست کنند، کشش جامعه را اندازهگيري کنند و منابع مالي لازم را به دست آورند. وجود نهادهاي قانوني براي ترمز کردن اتومبيلهاي هوشمند بي راننده و منفجر نشدن هاوربورد ها لازم است. درواقع لازم است ستون ابزارآلات هوشمند شهري بهوسيله دولتها فراهم شود تا بعد بهوسيله بخش خصوصي توسعه يابد.
مکان کار شهروندان در شهر هوشمند
اگر يکي از هدفهاي سيستم حملونقل هوشمند بهبود و تعديل ترافيک بهويژه در ساعات پيک باشد، زمان کارکرد افراد در مکان انجام شغل، مثلاً اداره، بيمارستان، مدرسه و … يکي از ارزشمندترين منابع شهر هوشمند خواهد بود. زمان يک منبع بسيار پراهميت است که عملکرد حداکثري آن بايد با کمک تکنولوژيها فراهم گردد. هوش مصنوعي و دادههاي بزرگ در جايي که نياز است جايگزين نيروي کار انساني شوند تا عملکرد در ساير بخشها افزايش يابد. به دست آوردن دادههاي کليدي درباره کارکنان ميتواند دانش بينظيري را درباره محيط اطراف آنها فراهم آورد. مثلاً تنظيم خود به خودي صفحات مانيتور در ادارهها علاوه بر صرفهجويي در انرژي سبب افزايش کيفيت کارايي و سلامت چشم کارمندان ميشود.
نياز به شهرهاي هوشمند
بايد از فنّاوريهاي مختلف در جهت افزايش عملکرد شهرها استفاده کرد. چرا؟ زيرا شهرها با سرعتهاي باورنکردني و تصاعدي در حال رشدند. تا سال 2050 ميلادي بيش از 7 ميليارد نفر در محيطهاي شهري زندگي ميکنند. بهصورت پايهاي شهرهاي هوشمند از تکنولوژي IT براي بهبود کيفيت زندگي ساکنين خود استفاده خواهند کرد که به صورتهاي مختلفي خود را نشان ميدهد؛ مديريت انرژي، حملونقل، يا خدمات دولتي. بههرحال ايجاد شهرهاي هوشمند مانند کاشت بذر نيازمند برنامهريزي و همکاري بين بخش دولتي و خصوصي است. هيچ شهر هوشمندي تنها به دليل تصادف ايجاد نميشود.